شمارهٔ ۹ - مطلع ثانی
تا به دل و جان مرا آفت جانان رسید
بس که ز جانان به من رنج دل و جان رسید
خاک ره از چشم من چشمه خوناب گشت
تا به من از باد غم آتش هجران رسید
تا لب من دور ماند از لب و دندان او
دل شد و جانم به لب از بن دندان رسید
هست به باغ بهار چون گل خندان رخش
در مه مهر از رخش مهر به سرطان رسید
او چو بهار و بهشت وز رخ رخشان او
فتنه به فصل خزان با گل و ریحان رسید
چهره او آفتاب چشمه حیوان لبش
چشم مرا زآن دو شکل آفت طوفان رسید
گرچه ز ظلمت رسید خضر به آب حیات
دوش به من ز آفتاب چشمه حیوان رسید
با رخ رخشان او گشت به شروان خجل
پرتو آن آفتاب کو ز خراسان رسید
ماه رخش چون بتافت از بن دندان او
بحر دو چشم مرا لؤلؤ و مرجان رسید
دوش خیالش به خواب کرد گذر بر دلم
عقل ولایت سپرد گفت که سلطان رسید
بود رسیده به جان درد دل ریش من
ریش به مرهم فتاد درد به درمان رسید
گفتمش ای از لبت لعل بدخشان خجل
بی لبت از چشم من خون به بدخشان رسید
شد بر دندان تو لؤلؤ عمان زآب
وز غم تو اشک من ز آنسوی عمان رسید
ای شده از هست من در طلب تو مرا
بس که بباید دوید تا به تو بتوان رسید
چون فلکی در جفا با (فلکی) طرفه نیست
گر (فلکی) را ز درد بر فلک افغان رسید
آنکه به ام ملوک نامه شاهی نوشت
نام تو سر نامه کرد چونکه بعنوان رسید
تا ز جهان در جهان خلق حکایت کنند
کز پس عهد فلان ملک به بهمان رسید
وارث اعمار خلق ذات مکین تو باد
کز تو به تمکین حق غایت امکان رسید
شمارهٔ ۸ - قصیده در مدح شروانشاه منوچهر بن فریدون: روز طرب رخ نمود روزه به پایان رسیدشمارهٔ ۱۰ - قصیده: زهی ز جود تو زمانه مایل سور
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به دل و جان مرا آفت جانان رسید
بس که ز جانان به من رنج دل و جان رسید
هوش مصنوعی: زمانی که عشق محبوب به قلب و جانم رسید، به قدری از سوی او درد و رنج به جان و دل من وارد شد.
خاک ره از چشم من چشمه خوناب گشت
تا به من از باد غم آتش هجران رسید
هوش مصنوعی: خاک راه از اشکهای من به چشمهای از خون تبدیل شد، تا اینکه نسیم غم و آتش جدایی به من رسید.
تا لب من دور ماند از لب و دندان او
دل شد و جانم به لب از بن دندان رسید
هوش مصنوعی: وقتی که لب من از لب و دندان او دور ماند، قلبم تنگ شد و جانم به حالت ناامیدی رسید.
هست به باغ بهار چون گل خندان رخش
در مه مهر از رخش مهر به سرطان رسید
هوش مصنوعی: در بهار، گلها در باغ خندان و زیبا هستند و چهرهی ماه نیز در نور خورشید میدرخشد، بهطوریکه از این زیبایی، زمان تابستان نزدیک میشود.
او چو بهار و بهشت وز رخ رخشان او
فتنه به فصل خزان با گل و ریحان رسید
هوش مصنوعی: او مانند بهار و بهشت است و چهرهاش آنقدر زیباست که در فصل پاییز، وقتی گلها و عطر ریحان به پایان میرسند، هنوز هم جذابیت و شگفتی خود را حفظ میکند.
چهره او آفتاب چشمه حیوان لبش
چشم مرا زآن دو شکل آفت طوفان رسید
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند خورشید میدرخشد و لبهایش همچون چشمهای زلال هستند. نگاه من به او جلب میشود، زیرا این دو جلوهی زیبا مانند طوفانی به من دست میزنند.
گرچه ز ظلمت رسید خضر به آب حیات
دوش به من ز آفتاب چشمه حیوان رسید
هوش مصنوعی: اگرچه خضر در تاریکی به آب حیات دست یافت، اما من شب گذشته از آفتاب، به چشمه حیوان رسیدم.
با رخ رخشان او گشت به شروان خجل
پرتو آن آفتاب کو ز خراسان رسید
هوش مصنوعی: چهره درخشان او باعث شد که در شروان احساس شرم کنم، نوری که از آن آفتاب که از خراسان آمده است، درخشیده است.
ماه رخش چون بتافت از بن دندان او
بحر دو چشم مرا لؤلؤ و مرجان رسید
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و درخشان او مانند ماه تابان است و از درون چشمانش، برای من همچون دریا، مروارید و مرجان به برکت میبارد.
دوش خیالش به خواب کرد گذر بر دلم
عقل ولایت سپرد گفت که سلطان رسید
هوش مصنوعی: شب گذشته خیال محبوب به خواب من آمد و دلم را تحت تأثیر قرار داد. او به من گفت که سلطان عشق نزدیک است.
بود رسیده به جان درد دل ریش من
ریش به مرهم فتاد درد به درمان رسید
هوش مصنوعی: درد دل من به شدت به جانم رسوخ کرده بود، اما اکنون که مرهمی برای آن پیدا شده، به درمان و آرامش رسیدم.
گفتمش ای از لبت لعل بدخشان خجل
بی لبت از چشم من خون به بدخشان رسید
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای کسی که لبانش مانند لعل بدخشان زیباست، بدون لبان تو، خون از چشمان من به شهر بدخشان جاری شد.
شد بر دندان تو لؤلؤ عمان زآب
وز غم تو اشک من ز آنسوی عمان رسید
هوش مصنوعی: به دندان تو مرواریدهایی از عمان تعلق دارد و اشک من که ناشی از غم توست، از سوی دیگر عمان به اینجا رسیده است.
ای شده از هست من در طلب تو مرا
بس که بباید دوید تا به تو بتوان رسید
هوش مصنوعی: من برای یافتن تو و رسیدن به تو خیلی تلاش کردهام و باید مدام در جستجوی تو باشم.
چون فلکی در جفا با (فلکی) طرفه نیست
گر (فلکی) را ز درد بر فلک افغان رسید
هوش مصنوعی: وقتی که یک آسمان (فلک) با آسمان دیگر ظلم کند و ستمگر باشد، دیگر جایی برای شگفتی نیست؛ زیرا اگر آسمان (فلک) از درد رنجور شود، آن را به ستارهها (فلک) فریاد خواهد زد.
آنکه به ام ملوک نامه شاهی نوشت
نام تو سر نامه کرد چونکه بعنوان رسید
هوش مصنوعی: کسی که نامهای از طرف پادشاه به ملوک نوشت، نام تو را در بالای نامه قرار داد تا به عنوان دستور رسیدگی شود.
تا ز جهان در جهان خلق حکایت کنند
کز پس عهد فلان ملک به بهمان رسید
هوش مصنوعی: در آینده، مردم داستانهایی از دنیا و زندگی خلق خواهند کرد که بیانگر این باشد که پس از دوران سلطنت فلان پادشاه، حکومت به پادشاهی دیگر منتقل شده است.
وارث اعمار خلق ذات مکین تو باد
کز تو به تمکین حق غایت امکان رسید
هوش مصنوعی: وارث معنوی و سازنده آفرینش، تویی که به واسطه تو به قلهی حقیقت و توانایی مطلق رسیدهاند.