شمارهٔ ۸ - قصیده در مدح شروانشاه منوچهر بن فریدون
روز طرب رخ نمود روزه به پایان رسید
رایت سلطان عید بر سر میدان رسید
خسرو شب سجده برد بر در سلطان روز
دوش ز درگاه او پشت به خم زآن رسید
بود به میدان عید پیکر خورشید گوی
زآن به شب عید ماه چون سر چوگان رسید
حلقه سیمین نمود چرخ ز مه چون شهاب
نیزه زرین به دست از پی جولان رسید
عید به شادی چو زد آینه بر پشت پیل
آینه چرخ را گرد فراوان رسید
مدت سی روز دید تاب تنور اثیر
ز اول آن اجتماع کاخر شعبان رسید
تا چو بعید عرب شاه عجم خوان فکند
خوان ورا ز آفتاب آهوی بریان رسید
گردون فراش وار کرد خلال از هلال
گفت شهنشاه را عید به مهمان رسید
داشت چو خورشید و ماه تخت فلک تاج و طوق
دوش ز تشریف بخت هر سه به خاقان رسید
نام خزان بر نبشت چرخ به منشور ملک
نامه عزل بهار سوی گلستان رسید
خیل خزان تا گرفت مملکت نو بهار
مهد شه مهرگان در صف بستان رسید
دیده ابر آب ریخت چهره آبان بشست
تاب مه آب رفت تری آبان رسید
سیب کش آسیب زد نار بنار هوا
خون دل از دیدگان تا به زنخدان رسید
باد که بی کیمیا خاک زمین کرد زر
گفت مرا دستگاه از شه شروان رسید
وارث ملک زمین داور خلق جهان
کش لقب از آسمان شاه جهانبان رسید
آنکه ز بختش ببخش جاه سکندر فتاد
وانکه ز دهرش به بهر ملک سلیمان رسید
از حشم حشمتش خصم به حیرت گرفت
وز حرم حرمتش ظلم به پایان رسید
زلزله رخش او در (سد خزران) فتاد
ولوله خنگ او تا حد (ختلان) رسید
از همه خصمانش کس مرده و زنده نرست
مرده به دوزخ فتاد زنده به زندان رسید
هر که بخیل و حشم خشم تو آسان شمرد
آن حشم و خیل را خشم بدیسان رسید
هر که ز خاک درت دیده بینا بتافت
زود به خاک درت کور و پشیمان رسید
رفعت ایوان تو هست به جائی کزو
هندوی پاس تو را دست به کیهان رسید
شمارهٔ ۷ - در مدح ابوالهیجاء فخرالدین خاقان اکبر منوچهر بن فریدون شروانشاه: شب نباشد که فراق تو دلم خون نکندشمارهٔ ۹ - مطلع ثانی: تا به دل و جان مرا آفت جانان رسید
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز طرب رخ نمود روزه به پایان رسید
رایت سلطان عید بر سر میدان رسید
هوش مصنوعی: روز شادی و خوشحالی فرا رسید و روزهها به پایان رسیدند. پرچم سلطان در میدان جشن و سرور برافراشته شد.
خسرو شب سجده برد بر در سلطان روز
دوش ز درگاه او پشت به خم زآن رسید
هوش مصنوعی: خسرو شب در حال عبادت، به درگاه پادشاه صبحگاه رسید و به خاطر احترامش به او، به سوی او خم شد و از درگاه خارج شد.
بود به میدان عید پیکر خورشید گوی
زآن به شب عید ماه چون سر چوگان رسید
هوش مصنوعی: در روز عید، تابش خورشید همچون یک مجسمه در میدان نمایان بود و ماه شب عید نیز مانند سر چوب بازی به میدان آمد.
حلقه سیمین نمود چرخ ز مه چون شهاب
نیزه زرین به دست از پی جولان رسید
هوش مصنوعی: چرخ فلک به شکل حلقهای نقرهای در آمده و مانند شهابی که نیزهای طلایی در دست دارد، پیش رفت و جستجو کرد.
عید به شادی چو زد آینه بر پشت پیل
آینه چرخ را گرد فراوان رسید
هوش مصنوعی: در روز عید، شادی مانند آینهای بر روی پشت فیل نمایان میشود و آینه آسمان هم با گرد و غبار زیادی همراه میشود.
مدت سی روز دید تاب تنور اثیر
ز اول آن اجتماع کاخر شعبان رسید
هوش مصنوعی: به مدت سی روز، حرارت و تابش تنور را مشاهده کرد، تا اینکه در نهایت ماه شعبان فرارسید و جمعیتی گرد هم آمدند.
تا چو بعید عرب شاه عجم خوان فکند
خوان ورا ز آفتاب آهوی بریان رسید
هوش مصنوعی: زمانی که عربها در دوردستها بودند، شاه عجم (فر Persian) میخواست مهمانی را ترتیب دهد و در آن مهمانی، غذایی لذیذ مانند آهوی بریان (کبابشده) که زیر نور آفتاب آماده شده بود، به مهمانان ارائه دهد.
گردون فراش وار کرد خلال از هلال
گفت شهنشاه را عید به مهمان رسید
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک خدمتکار، خورشید را در میان هلال ماه قرار داد و به شاه گفت: عید به مهمانان رسید.
داشت چو خورشید و ماه تخت فلک تاج و طوق
دوش ز تشریف بخت هر سه به خاقان رسید
هوش مصنوعی: خورشید و ماه و تخت فلک، همگی نشانههای بلندی و شکوه هستند که نشان میدهند این شخص به مقام والایی رسیده و تقدیر خوبی داشته است. همهی این نعمتها به ارادهی خاقان به او ارزانی شده است.
نام خزان بر نبشت چرخ به منشور ملک
نامه عزل بهار سوی گلستان رسید
هوش مصنوعی: چرخ فلک نام فصل خزان را بر خود نوشت و نامهای که عزل بهار را اعلام میکرد، به سوی گلستان فرستاد.
خیل خزان تا گرفت مملکت نو بهار
مهد شه مهرگان در صف بستان رسید
هوش مصنوعی: زمانی که فصل پاییز بر تمامی سرزمین گسترش یافت و طبیعت در حال تغییر بود، بهار نو و سرسبز به وطن مهرگان نزدیک شد و در صف باغ منتظر ماند.
دیده ابر آب ریخت چهره آبان بشست
تاب مه آب رفت تری آبان رسید
هوش مصنوعی: چشمهای ابر مانند باران اشک میریزند و چهرهی آبان را پاک میکنند. درخشش ماه به زیر آب میرود و رطوبت آبان به آن میرسد.
سیب کش آسیب زد نار بنار هوا
خون دل از دیدگان تا به زنخدان رسید
هوش مصنوعی: سیب که به دلیل آسیب و ضربهای دچار مشکل شده، مانند سایهای در آسمان به نظر میرسد که بر دلها غم میزند و اشک از چشمان به گونهها سرازیر میشود.
باد که بی کیمیا خاک زمین کرد زر
گفت مرا دستگاه از شه شروان رسید
هوش مصنوعی: باد که مانند کیمیا، خاک زمین را طلا کرد، به من گفت که این نعمت از سوی شاه شروان به من رسید.
وارث ملک زمین داور خلق جهان
کش لقب از آسمان شاه جهانبان رسید
هوش مصنوعی: وارث زمین و حاکم بر جانها، با لقب شاهی از آسمان برگزیده شده است.
آنکه ز بختش ببخش جاه سکندر فتاد
وانکه ز دهرش به بهر ملک سلیمان رسید
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر شانس خود مقام و سلطنت سکندر را به دست آورد، و کسی که به واسطه روزگار خود به ملک سلیمان رسید.
از حشم حشمتش خصم به حیرت گرفت
وز حرم حرمتش ظلم به پایان رسید
هوش مصنوعی: از بزرگی و جلال او، دشمنان در حیرت افتادند و به خاطر احترام او، ظلم و ستمها به پایان رسید.
زلزله رخش او در (سد خزران) فتاد
ولوله خنگ او تا حد (ختلان) رسید
هوش مصنوعی: زلزله زیبایی او در منطقه سد خزران افتاد و صدای غشای او تا ناحیه ختلان رسید.
از همه خصمانش کس مرده و زنده نرست
مرده به دوزخ فتاد زنده به زندان رسید
هوش مصنوعی: همه دشمنان او یا مردهاند یا زندانی شدهاند؛ کسی که مرده به عذاب افتاده و کسی که زنده است به زندان رفته است.
هر که بخیل و حشم خشم تو آسان شمرد
آن حشم و خیل را خشم بدیسان رسید
هوش مصنوعی: هر کسی که نسبت به خشم تو بیتوجه باشد و آن را کوچک بشمارد، در نهایت خود را در معرض عواقب بد آن خشم قرار خواهد داد.
هر که ز خاک درت دیده بینا بتافت
زود به خاک درت کور و پشیمان رسید
هوش مصنوعی: هر کسی که با دیدن زیباییهای تو چشم باز و آگاه شده، به سرعت به درگاه تو میرسد. اما او که نتواند از این زیبایی بهرهبرداری کند، به زودی به نابینایی و پشیمانی دچاره میشود.
رفعت ایوان تو هست به جائی کزو
هندوی پاس تو را دست به کیهان رسید
هوش مصنوعی: بلندی ایوان تو به اندازهای است که از آن بهشتیان و ساکنان آسمانها به پاس تو دسترسی پیدا کردند.