گنجور

شمارهٔ ۲۹ - مطلع ثانی

ای دل به عشق روی تو از جان برآمده
جان در هوای تو ز تن آسان برآمده
از خنده خیال لب لاله رنگ تو
از بوستان جان گل خندان برآمده
آبی که آن ز چشمه حیوان برآمدی
بر چهره ات ز چاه زنخدان برآمده
در حلقهای زلف پراکنده بر رخت
کافور تر ز مشک پریشان برآمده
از اشک چشم و خون دلم خاک کوی تو
دریا شده وز او در و مرجان برآمده
از بس که رنج برد دلم وز وفای تو
دردت به من بمانده و درمان برآمده
تا آتش فراق تو در جانم اوفتاد
یکباره دود ازین دل بریان برآمده
تا جعد دلربای تو چوگان به کف گرفت
شور از هزار مجلس و میدان برآمده
برعکس چرخ گرته پیروزه ترا
خورشید و اختران ز گریبان برآمده
در درد فرقت تو من مستمند را
دود از تو دل فرو شده و جان برآمده
بر من جهان فروخته عشق تو و به من
بوسی به صد جهان ز تو ارزان برآمده
بر نامه مراد من از تو ولی زمن
مقصود خصم و کامه هجران برآمده
افغان و ناله (فلکی) بی تو بر فلک
چندان رسید کز فلک افغان برآمده
تا حاجیان بعاشر ذوالحجه حج کنند
در حج شده حوایج ایشان برآمده
یارب ز قرب مقصد و قتل عدوت باد
موقف تمام گشته و قربان برآمده
از عون همت تو مهمات ملک و دین
بی یاری خلیفه و سلطان برآمده
نامت جهان گرفته و کام تو در جهان
چندان که رای توست دو چندان برآمده
سم سمند تو به سمنگان فرو شده
گرد سپاه تو ز سپاهان برآمده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل به عشق روی تو از جان برآمده
جان در هوای تو ز تن آسان برآمده
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر عشق تو جانم به تنگ آمده است و جانم به عشق تو از جسم جدا شده است.
از خنده خیال لب لاله رنگ تو
از بوستان جان گل خندان برآمده
هوش مصنوعی: از لبخند تو، رنگ لاله هزاران بهار زنده می‌شود و از باغ جان، گل‌های شاداب و خندان روییده می‌شود.
آبی که آن ز چشمه حیوان برآمدی
بر چهره ات ز چاه زنخدان برآمده
هوش مصنوعی: آبی که از چشمه حیوان به وجود آمده، بر روی چهره تو به مانند آبی که از چاه بر می‌آید، جاری شده است.
در حلقهای زلف پراکنده بر رخت
کافور تر ز مشک پریشان برآمده
هوش مصنوعی: زلف‌های پخش شده بر روی چهره‌ات، مانند کافوری است که از مشکی نازک و پریشان‌تر است.
از اشک چشم و خون دلم خاک کوی تو
دریا شده وز او در و مرجان برآمده
هوش مصنوعی: از اشک چشم و خون دل من، خاک کوی تو به دریا تبدیل شده و از آن، در و مرجان به وجود آمده است.
از بس که رنج برد دلم وز وفای تو
دردت به من بمانده و درمان برآمده
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تحمل زیاد رنج‌ها و وفای تو هنوز دردهایش باقی مانده و درمانی برای آن پیدا نکرده است.
تا آتش فراق تو در جانم اوفتاد
یکباره دود ازین دل بریان برآمده
هوش مصنوعی: وقتی آتش دوری تو در دل من شعله‌ور شد، ناگهان دود از دل سوزانم برخاست.
تا جعد دلربای تو چوگان به کف گرفت
شور از هزار مجلس و میدان برآمده
هوش مصنوعی: وقتی که موهای زیبای تو مانند چوگانی در دستم باشد، شور و هیجان از هزاران مجالس و میدان‌ها به وجود می‌آید.
برعکس چرخ گرته پیروزه ترا
خورشید و اختران ز گریبان برآمده
هوش مصنوعی: به این معناست که در برابر چرخ فلک و سرنوشت، تو به مانند ستاره‌ای درخشان در آسمان می‌درخشی و نور تو از درون خودت تابیده شده است. انگار که خورشید و ستاره‌ها از دل تو به جهان نور می‌پاشند و قدرت تو را به نمایش می‌گذارند.
در درد فرقت تو من مستمند را
دود از تو دل فرو شده و جان برآمده
هوش مصنوعی: در غم جدایی تو، من که به شدت نیازمندم، دل و جانم به خاطر تو در آتش است.
بر من جهان فروخته عشق تو و به من
بوسی به صد جهان ز تو ارزان برآمده
هوش مصنوعی: عشق تو برای من تمام دنیا را ارزشمند کرده است و به همین دلیل بوسه‌ای از تو برای من به اندازه صد دنیا ارزش دارد.
بر نامه مراد من از تو ولی زمن
مقصود خصم و کامه هجران برآمده
هوش مصنوعی: من از تو آرزوها و خواسته‌هایم را دارم، اما هدف دشمن من و نتیجه‌اش جدایی و دوری از تو به واقعیت پیوسته است.
افغان و ناله (فلکی) بی تو بر فلک
چندان رسید کز فلک افغان برآمده
هوش مصنوعی: گله و ناله‌ام از دوری تو به حدی اوج گرفت که صدای گریه‌ام تا آسمان‌ها رسید.
تا حاجیان بعاشر ذوالحجه حج کنند
در حج شده حوایج ایشان برآمده
هوش مصنوعی: حاجیانی که در ماه ذوالحجه به سفر حج می‌روند، در حال انجام مناسک خود، نیازها و خواسته‌هایشان برآورده می‌شود.
یارب ز قرب مقصد و قتل عدوت باد
موقف تمام گشته و قربان برآمده
هوش مصنوعی: ای خدا، در اینجا که به هدف نزدیک شده‌ام و دشمنانم از پا درآمده‌اند، حالتی کامل و تمام یافته‌ام و جانم را فدای محبوبم کردم.
از عون همت تو مهمات ملک و دین
بی یاری خلیفه و سلطان برآمده
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و اراده تو، کارهای بزرگ کشور و دین بدون کمک و پشتیبانی از خلیفه و سلطان به پیش رفته است.
نامت جهان گرفته و کام تو در جهان
چندان که رای توست دو چندان برآمده
هوش مصنوعی: نام تو در دنیا شهرت زیادی دارد و خواسته‌ات در این دنیا به قدری زیاد است که آرزوی تو دو برابر شده است.
سم سمند تو به سمنگان فرو شده
گرد سپاه تو ز سپاهان برآمده
هوش مصنوعی: عطر سمند تو در سرزمین سمنگان پخش شده است و لشکرت از سوی سپاهان خارج شده است.