گنجور

شمارهٔ ۳۰ - در مدح خواجه رئیس امین الدین محمد عبدالجلیل اهراسی

دلا دلا ز بلا هیچگونه نهراسی
حدیث عشق کنی و حریف نشناسی
کمر به عشق بتانی ببسته که میان
ببسته اند به زنار های شماسی
چو ماه سغبه هر چهره چو خورشیدی
چو لعل سفته هر غمزه چو الماسی
چو کبک سخره منقار زخم شاهینی
چو گور خسته دندان و چنگ هرماسی
ز بهر نان غم انبان بوهریره شدی
ز بهر آب بلا کوزه بلیناسی
به شب ز خواب جدا بینمت ز علت رنج
مگر که قصر بلا را تو صاحب پاسی
چو آسیائی سرگشته بلا و تو خود
در آسیای غم عشق نیکوان آسی
به جهد رنگ سیاهی ز تو همی نشود
سیاه کرده و آهار داده کرباسی
هزار بار به خون شسته ام تو را و هنوز
هزار بار سیه تر ز حبر و انقاسی
اگر چه خوردن غم فربهت همی دارد
یقین بدان که از آن در ز چهره آماسی
چو نیست عادت تو مستقیم بر یک حال
رواست گر همه ساله اسیر وسواسی
ولی پناه تو گر خواجه رئیس بود
روا بود که ز جور زمانه نهراسی
اصیل زاده شروان گزین امین الدین
اجل محمد عبدالجلیل اهراسی
کریم رای صدری که فعل خصمش هست
خری و خربطی و نا کسی و نشناسی
زمانه هست ورا بنده که دور فلک
به ماه بیعت آن بنده کرد نخاسی
رسد به حضرت او هر زمان گروهی نو
به شکل بوعلی و کوشیار و کاراسی
چه فیلسوف و طبیب و منجم و شاعر
چه فال گیر و حکیم و محدث و آسی
زهی کریمی کز مرتبت به فضل و هنر
رسوم خانه دین را رسوم و آساسی
عیار زر کرم را به فضل معیاری
قیاس اصل خرد را به فضل مقیاسی
قبیله تو مسیحاست در خلافت جود
چو در خلافت دین خاندان عباسی
چو مصحف هنر و اندر او به حشمت و جاه
توئی که سوره الحمد و سوره ناسی
تو وزن هر سخنی را به لطف می دانی
تو قسط هر هنری را به طبع قسطاسی
سزاست خواجگی خود جهان عصر تو را
بکن بکن که نه در خورد نیل و روناسی
به دانهای سخا مرغ آز را (دامی)
به ساقه های کرم کشت بخل را داسی
رسید وقت تماشا و جام می هر چند
که تو نه مرد، می و جام و ساغر و کاسی
دمید باد بهاری دگر نباید خورد
غم وظیفه لزگی و برف بولاسی
کنون بود که خلایق همی برون آیند
ز قاقم و خز و دله، سمور بر طاسی
چه زادی ای (فلکی) زین نوایب ایام
که در سخن سیم بوتمام و نواسی
مگر که مایه راحند شعر و خط تو زآنک
بهر دو محی کلک و دوات و قرطاسی
ولیک چندین دعوی مکن که شعر تو را
نکو شناسد طبع حکیم کیلاسی
گر او به نقد سخنهای تو شود مشغول
ز شاعری برود نقد تو به اجناسی
ایا ثنای تو چون حرز برده از دلها
نشان وسوسه و فعلهای خناسی
مدام تا شود از سایه جرم ماه سیاه
بعقده ذنبی و بعقده راسی
همیشه تا نرود در معاملات صروف
به قیمت درم ده سه نقد خماسی
بقات باد دو چندان که گویدت گردون
که تو چهارم عیسی و خضر و الیاسی
خجسته باد و مبارک بهار نوروزت
که هم خجسته پی و هم مبارک انفاسی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا دلا ز بلا هیچگونه نهراسی
حدیث عشق کنی و حریف نشناسی
هوش مصنوعی: ای دل، از هیچ نوع بلایی نترس. درباره عشق صحبت کن و دوستانت را فراموش کن.
کمر به عشق بتانی ببسته که میان
ببسته اند به زنار های شماسی
هوش مصنوعی: تو برای عشق به محبوب خود، خود را به زنجیر بسته‌ای، همان‌طور که دیگران هم خود را در دام زلف و زیبایی شما گرفتار کرده‌اند.
چو ماه سغبه هر چهره چو خورشیدی
چو لعل سفته هر غمزه چو الماسی
هوش مصنوعی: چهره‌ی او همانند ماه زیباست و گویی که هر بار که می‌خندد، نورش مانند خورشید می‌تابد. هر بار که به من نگاه می‌کند، همچون لعل و الماس درخشان و باارزش است.
چو کبک سخره منقار زخم شاهینی
چو گور خسته دندان و چنگ هرماسی
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیت یک پرنده‌ی زخمی پرداخته که در برابر خطرات و چالش‌ها قرار دارد. تشبیه به کبک و شاهین نشان‌دهنده‌ی سستی و آسیب‌پذیری شخصیت اصلی است و در ادامه با اشاره به گور خسته و چنگ هرماسی، تأکید می‌شود که این موجود در حال مبارزه با مشکلات و سختی‌هاست. در کل، این تصویر به احساس ناامیدی و مبارزه با سرنوشت پرداخته است.
ز بهر نان غم انبان بوهریره شدی
ز بهر آب بلا کوزه بلیناسی
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن نان، غم و اندوه را تحمل کردی و برای آب، به سختی و بی‌تابی افتاده‌ای.
به شب ز خواب جدا بینمت ز علت رنج
مگر که قصر بلا را تو صاحب پاسی
هوش مصنوعی: در شب از خواب بیدار می‌شوم و تو را می‌بینم، آیا به خاطر رنجی که می‌کشم، قصر بلا را تو که به آن تعلق داری، درک می‌کنم؟
چو آسیائی سرگشته بلا و تو خود
در آسیای غم عشق نیکوان آسی
هوش مصنوعی: در میان مشکلات و رنج‌ها، تو خود درگیر درد و غم عشق هستی.
به جهد رنگ سیاهی ز تو همی نشود
سیاه کرده و آهار داده کرباسی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تلاش برای تغییر و بهبود اوضاع، با وجود رنگ سیاهی که به نظر می‌رسد، ممکن است نتیجه‌ای ندهد. حتی اگر تلاش کنیم چیزی را بپوشانیم یا تغییر دهیم، تغییرات ظاهری نمی‌تواند واقعیت را عوض کند. کرباس، که نوعی پارچه است، نشانه‌ای از تلاش در جهت زیباتر کردن چیزی است، اما در نهایت خود رنگ و بافت اصلی قابل تغییر نیست.
هزار بار به خون شسته ام تو را و هنوز
هزار بار سیه تر ز حبر و انقاسی
هوش مصنوعی: من بارها و بارها به خاطر تو رنج و درد را تحمل کرده‌ام، اما هنوز هم تو از هرگونه پلیدی و ناپاکی بیشتر هستی.
اگر چه خوردن غم فربهت همی دارد
یقین بدان که از آن در ز چهره آماسی
هوش مصنوعی: اگرچه خوردن غم باعث رشد و افزایش تو می‌شود، اما بدان که این کار بر چهره‌ات تأثیر منفی خواهد گذاشت.
چو نیست عادت تو مستقیم بر یک حال
رواست گر همه ساله اسیر وسواسی
هوش مصنوعی: وقتی عادت تو به یک حالت ثابت نیست، طبیعی است که در هر سال دچار تردید و نگرانی باشی.
ولی پناه تو گر خواجه رئیس بود
روا بود که ز جور زمانه نهراسی
هوش مصنوعی: اگر رئیس و بزرگوار باشی، جای هیچ نگرانی از ظلم و سختی‌های زمان نیست.
اصیل زاده شروان گزین امین الدین
اجل محمد عبدالجلیل اهراسی
هوش مصنوعی: شخصی از شروان به نام امین الدین اجل محمد عبدالجلیل اهراسی به دنیا آمده است و او از خانواده‌ای با اصالت و ریشه دار است.
کریم رای صدری که فعل خصمش هست
خری و خربطی و نا کسی و نشناسی
هوش مصنوعی: شخصی با شخصیت بزرگ و مهربان است که رفتارهای ناشایست و نادرست دیگران را به فراموشی می‌سپارد و آنها را نادیده می‌گیرد. این شخص با وجود ناپاکی‌ها و کم‌توجهی‌های اطرافیان، همواره بزرگواری و انسانیت خود را حفظ می‌کند.
زمانه هست ورا بنده که دور فلک
به ماه بیعت آن بنده کرد نخاسی
هوش مصنوعی: زمانه به من اشاره دارد و من آن بنده‌ای هستم که دور چرخ فلک، به کمک آن بنده، به خاطر ماه به پیمانی رسیدیم.
رسد به حضرت او هر زمان گروهی نو
به شکل بوعلی و کوشیار و کاراسی
هوش مصنوعی: هر لحظه گروهی نو به سمت او می‌آیند که شبیه بوعلی سینا و دیگر دانشمندان بزرگ هستند.
چه فیلسوف و طبیب و منجم و شاعر
چه فال گیر و حکیم و محدث و آسی
هوش مصنوعی: افراد مختلفی در جامعه وجود دارند، از فیلسوفان و پزشکان گرفته تا شاعران و حکما، هر کدام با دانش و هنر خود، به نوعی در زندگی ما تاثیرگذارند و می‌توانند ما را راهنمایی کنند.
زهی کریمی کز مرتبت به فضل و هنر
رسوم خانه دین را رسوم و آساسی
هوش مصنوعی: شکوه و بزرگی خداوندی را می‌ستاید که به واسطه مقام و فضیلتش، اصول و بنیادهای دین را نیکو و استوار کرده است.
عیار زر کرم را به فضل معیاری
قیاس اصل خرد را به فضل مقیاسی
هوش مصنوعی: برای سنجش ارزش واقعی یک چیز، نمی‌توان تنها به ظاهر یا برخی ویژگی‌های سطحی آن اتکا کرد. باید به عمق و خوب بودن اصل و ذات آن توجه کرد، زیرا ویژگی‌های ظاهری ممکن است گمراه‌کننده باشند.
قبیله تو مسیحاست در خلافت جود
چو در خلافت دین خاندان عباسی
هوش مصنوعی: قبیله تو در بخشندگی و generosity مانند مسیح است، همان‌طور که خاندان عباسی در زمینه دین و خلافت معروف بودند.
چو مصحف هنر و اندر او به حشمت و جاه
توئی که سوره الحمد و سوره ناسی
هوش مصنوعی: هنر تو همچون یک کتاب مقدس است و در آن با عظمت و مقام تو به چشم می‌خورد، چنان که سوره حمد و سوره نازعه در قرآن جای دارند.
تو وزن هر سخنی را به لطف می دانی
تو قسط هر هنری را به طبع قسطاسی
هوش مصنوعی: تو به خوبی می‌دانی چگونه کلمات را به اندازه و وزن درست بیان کنی و همچنین می‌فهمی هر هنری چه میزان شایستگی و انصاف دارد.
سزاست خواجگی خود جهان عصر تو را
بکن بکن که نه در خورد نیل و روناسی
هوش مصنوعی: شایسته است که به مقام و منزلت خود در دنیای امروز اهمیت بدهی، چرا که در خور نه نیل است نه روناسی.
به دانهای سخا مرغ آز را (دامی)
به ساقه های کرم کشت بخل را داسی
هوش مصنوعی: تخم سخاوت را در دل مرغ آزادی بکار، که شاخه‌های زمین بخل را با داس درو می‌کند.
رسید وقت تماشا و جام می هر چند
که تو نه مرد، می و جام و ساغر و کاسی
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که به تماشا بنشینیم و از شراب لذت ببریم، هر چند که تو هنوز به مقام مردانگی نرسیده‌ای، ولی می و جام و ساغر و کاسه همیشه در دسترس است.
دمید باد بهاری دگر نباید خورد
غم وظیفه لزگی و برف بولاسی
هوش مصنوعی: نسیم بهاری وزیده و دیگر نباید غم خورد، زیرا زمان شادی و سرور فرا رسیده است.
کنون بود که خلایق همی برون آیند
ز قاقم و خز و دله، سمور بر طاسی
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن رسیده که مردم از زیر پوست و لابه‌لای خز و پشم بیرون بیایند، مانند سمور که بر روی سر طاس خود نمایان می‌شود.
چه زادی ای (فلکی) زین نوایب ایام
که در سخن سیم بوتمام و نواسی
هوش مصنوعی: چه فرزندی از این زندگی و خوشی‌ها برخواسته است، که در سخن و گفتارش هم مانند خنیاگران و هنرمندان با مهارت و زیبایی صحبت می‌کند.
مگر که مایه راحند شعر و خط تو زآنک
بهر دو محی کلک و دوات و قرطاسی
هوش مصنوعی: شاید بتوان گفت که زیبایی و خوش نویسی شعر و نوشته تو تنها به خاطر ابزار و وسایل نوشتن مانند قلم، دوات و کاغذ است.
ولیک چندین دعوی مکن که شعر تو را
نکو شناسد طبع حکیم کیلاسی
هوش مصنوعی: اما در اینجا از ادعای زیاد خودداری کن، چون شعر تو به قدری خوب نیست که طبع حکیم، آن را بشناسد.
گر او به نقد سخنهای تو شود مشغول
ز شاعری برود نقد تو به اجناسی
هوش مصنوعی: اگر او مشغول بررسی سخنان تو شود، دیگر به شعر و شاعری نخواهد پرداخت و تنها به قضاوت درباره تو و آثار تو خواهد پرداخت.
ایا ثنای تو چون حرز برده از دلها
نشان وسوسه و فعلهای خناسی
هوش مصنوعی: آیا ستایش تو از دل‌ها به‌عنوان حفاظی، نشانه‌ای از وسوسه و اعمال ناپسند نیست؟
مدام تا شود از سایه جرم ماه سیاه
بعقده ذنبی و بعقده راسی
هوش مصنوعی: همواره باید در انتظار باشم تا سایه‌ی سنگین گناهانم از بین برود و از بار افکار منفی و مشکلات رهایی یابم.
همیشه تا نرود در معاملات صروف
به قیمت درم ده سه نقد خماسی
هوش مصنوعی: در معاملات، همیشه قبل از اینکه پولی هزینه شود، باید دقت کرد و سه بار بررسی کرد تا مطمئن شویم که قیمت مناسب است.
بقات باد دو چندان که گویدت گردون
که تو چهارم عیسی و خضر و الیاسی
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که زمان و شرایط به گونه‌ای است که چنان‌که در گذشته، شخصیت‌های بزرگی چون عیسی، خضر و الیاس وجود داشتند، تو هم در این زمان در مقام و منزلتی والا قرار داری. به عبارت دیگر، می‌خواهد بگوید که تو نیز همچون آنها از اهمیت و ارزش خاصی برخورداری و اینکه حضور تو در این دنیا تأثیرگذار است.
خجسته باد و مبارک بهار نوروزت
که هم خجسته پی و هم مبارک انفاسی
هوش مصنوعی: بهار نوروزت را تبریک و تهنیت می‌گویم که هم خوش‌یمن است و هم سرشار از برکت.