شمارهٔ ۲۴ - مطلع ثانی
سرو قدی شکر لبی گلرخ غالیه کله
جان مرا به صد زبان زآن رخ و غالیه گله
نرگس مستش آسمان سفته به تیر غمزگان
سنبل هندویش به جان رفته به سایه گله
آن ز میان انس و جان برده هزار کاروان
وین ز بساط انس و جان رفته هزار قافله
هست طراز یاسمین لاله لؤلؤ آفرین
کرده لبش چو انگبین تعبیه در شکرلله
از سر زلف خود بفن وز گهر سرشگ من
بافته جیب و پیرهن ساخته گوی و انگله
من ز غمش چو بی هشان بر دو رخ از جفا نشان
تن ز دو چشم خونفشان غرقه در آب و آبله
او چو پری به دلبری کرده مرا ز دل بری
خسته دل من آن پری بسته به بند و سلسله
ای بت خلخ و چکل از تو بت تبت خجل
نزد تو وزن جان و دل یکجو و نیم خردله
مشعله برفروختی رخت فلک بسوختی
بر (فلکی) فروختی شهر بسوز و مشعله
کرده به عالم روان حسن تو کاروان دوان
وز در شاه خسروان یافته زاد و راحله
مالک ملک باستان بارگهش در آسمان
بام ورا ز نردبان چرخ فروترین پله
بس که کند به چشم و سر بر در درگه تو بر
صاحب چاچ و کاشغر خدمت کفش و چاچله
ای گه کین درخش تو خنجر نوربخش تو
گشته به کام رخش تو هفت زمین دو مرحله
ملک بقا گشاده خوان کرم نهاده
طعم طمع تو داده بیش ز قدر حوصله
تا به مشام ذوق جان ندهد و ناورد جهان
نکهت گل زانگدان لذت مل ز آمله
طبع تو باد شاد خور مل به کفت ز جام زر
دلبر گلرخت ببر بی غم و رنج و غایله
چار ملک ز شش کران هفت شه از نه آسمان
حکم تو را نهاده جان بر دو کف و ده انمله
شمارهٔ ۲۳ - در مدح منوچهر شروانشاه: دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یلهشمارهٔ ۲۵ - در مدح منوچهر شروانشاه و ایراد بعضی از اصطلاحات نجومی: شاه گردون را نگر شکل دگرگون ساخته
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرو قدی شکر لبی گلرخ غالیه کله
جان مرا به صد زبان زآن رخ و غالیه گله
هوش مصنوعی: یک جوان بلندقد و زیبا با لبهای شیرینی مانند شکر و چهرهای گلابی، جان مرا به اندازهی صد زبان تحت تأثیر خود قرار داده است. این زیبایی و خاصیت دلفریبش مانند عطر گلهاست و به شدت بر من تاثیر گذاشته است.
نرگس مستش آسمان سفته به تیر غمزگان
سنبل هندویش به جان رفته به سایه گله
هوش مصنوعی: نرگس زیبا و خمارش آسمان را میکشد و تیرهای ناز و شوخطبعی او، سنبل هندیاش از جان رفته به سایه گلها پناه میبرد.
آن ز میان انس و جان برده هزار کاروان
وین ز بساط انس و جان رفته هزار قافله
هوش مصنوعی: آن شخصی که از میان انسانها و روحها هزاران کاروان را به سوی خود کشیده و این کار را به خاطر جذبه و قدرت خود انجام داده است، به راحتی میتواند گروههای زیادی را از آتش این جذبه خود عبور دهد.
هست طراز یاسمین لاله لؤلؤ آفرین
کرده لبش چو انگبین تعبیه در شکرلله
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند یاس و لاله و مروارید زیبایی خلق شده است و لبانش مانند عسل شیرین و دلنشین است.
از سر زلف خود بفن وز گهر سرشگ من
بافته جیب و پیرهن ساخته گوی و انگله
هوش مصنوعی: موهای خود را به تصویر کشیدهام و از اشکهایم جیب و پیراهنی ساختهام که دُرّ و جواهر میباشد.
من ز غمش چو بی هشان بر دو رخ از جفا نشان
تن ز دو چشم خونفشان غرقه در آب و آبله
هوش مصنوعی: من از غم او چنان دچار و بیتابم که بر صورتم نشانههای رنج و سختی دیده میشود. دلم به حال خود میسوزد و چشمانم از اشک پر شده و غرق در درد و رنج است.
او چو پری به دلبری کرده مرا ز دل بری
خسته دل من آن پری بسته به بند و سلسله
هوش مصنوعی: او مانند پری، با زیباییاش مرا از دل خود رانده است. دلم زار و خسته است و آن پری به زندانی در بند و زنجیر مرا گرفتار کرده است.
ای بت خلخ و چکل از تو بت تبت خجل
نزد تو وزن جان و دل یکجو و نیم خردله
هوش مصنوعی: ادرورد چو تویی، خوشمزگی و زیبایی را افزایش میدهی. تو با زیبایی و جذبهات، توجه همه را به خود جلب میکنی. در نزد تو، جان و دل آدمها یکجا و با هم هستند، و حتی کوچکترین چیزها از تو خجالت میکشند.
مشعله برفروختی رخت فلک بسوختی
بر (فلکی) فروختی شهر بسوز و مشعله
هوش مصنوعی: اکنون شعلهای روشن کردی که آسمان را به سوزش انداختی، و با این شعله آتش، شهر را بسوزان و ادامه بده.
کرده به عالم روان حسن تو کاروان دوان
وز در شاه خسروان یافته زاد و راحله
هوش مصنوعی: حسن تو به دنیای هستی همچون کاروانی در حال حرکت است و از دروازههای پادشاهی و بزرگان، زاد و توشهای به دست آورده است.
مالک ملک باستان بارگهش در آسمان
بام ورا ز نردبان چرخ فروترین پله
هوش مصنوعی: مالک این سرزمین باستانی، بارگاهش در آسمان قرار دارد و او از نردبان عالم، پایینترین پله را برگزیده است.
بس که کند به چشم و سر بر در درگه تو بر
صاحب چاچ و کاشغر خدمت کفش و چاچله
هوش مصنوعی: به دلیل محبت و ارادت بسیار، با توانایی در خدمتی که در پیشگاه تو انجام میشود، به اندازهای که خاطر خود را در این راستا مشغول میکنم و تمام تلاش خود را میکنم تا در خیر و خدمت به تو باشم.
ای گه کین درخش تو خنجر نوربخش تو
گشته به کام رخش تو هفت زمین دو مرحله
هوش مصنوعی: ای زمانی که درخشندگی تو مانند خنجر، نور را میپراکند و به خاطر زیباییات، هفت زمین را در دو مرحله تحت تأثیر قرار میدهد.
ملک بقا گشاده خوان کرم نهاده
طعم طمع تو داده بیش ز قدر حوصله
هوش مصنوعی: سرای جاودان برایت سفرهای گسترده است و بر این سفره از نعمتها نهادهاند. طعم آرزو و خواستههای تو را نیز فراهم کردهاند، اما این لذتها بیشتر از آن چیزی است که تحمل و ظرفیت تو اجازه میدهد.
تا به مشام ذوق جان ندهد و ناورد جهان
نکهت گل زانگدان لذت مل ز آمله
هوش مصنوعی: تا وقتی که عطر و طعم روح به مشام نرسد و لذت گل در محفل زیبای زندگی آشکار نشود، جهان زیبایی و شادی نخواهد داشت.
طبع تو باد شاد خور مل به کفت ز جام زر
دلبر گلرخت ببر بی غم و رنج و غایله
هوش مصنوعی: دلشاد و خوشحال باش، ای زیبا رویی که مانند خورشید میدرخشی. با لیوان زرین در دست، از خوشی لبریز شو و بیغصه و مشکل زندگی کن.
چار ملک ز شش کران هفت شه از نه آسمان
حکم تو را نهاده جان بر دو کف و ده انمله
هوش مصنوعی: چهار ملک از شش طرف و هفت شاه از نه آسمان، فرمان تو را گذاشتهاند و جان را در دستان تو نهادهاند.