شمارهٔ ۲۳ - در مدح منوچهر شروانشاه
دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله
ساخت ز ماه و اختران یاره و عقد و مرسله
شکل فلک خراس شد مهر چو دانه آس شد
عقده راس داس شد از پی کشت سنبله
طرف جبین نموده ماه از طرف بساط شاه
آمده با قبول و جاه از قبل مقابله
از پی تیر آسمان ساخته ماه نو کمان
تا ز کمان به بدگمان همچو یلان کند یله
زهره چو شیر شرزه برده ز دهر بهره
آخته شهره دهره داده صقال و مصقله
شاه فلک ز بارگه کرده نشاط خوابگه
بر در بارگه سپه ساخته شور و مشغله
شیر سپهر پنجمین شیر سپهر کرده زین
خیره چو شیر تا به کین با که کند مجادله
از پی فال مشتری انجم سعد مشتری
او ز شراع ششتری با همه در معامله
همچو مهندسان ز حل مشکل چرخ کرده حل
پایه برترین محل از درجات سافله
دهر چو زنگی عجب کرده کلاه بوالعجب
بر کله از پی طرب بسته هزار زنگله
شب ز سپهر و اختران ساخته بحر و گوهران
نعش ز بهر دختران کرده سفینه راحله
از پی انجم و فلک دوخته کسوتی ملک
پشت ز قاقم و فنک روی ز قند زودله
خسرو اختران به کین کرده همانگه از کمین
خنجر شاه پاک دین بر سپه معطله
چرخ و نجوم و مهر و مه بر در بارگاه شه
بوسه زنان به خاک ره چون رهیان یکدله
خسرو آرشی نسب آرش دیگر از حسب
ناصر سنت عرب قاهر بدعت حله
جام و حسامش از شرف برده بگاه بارولف
از رخ دوستان کلف وز سر دشمنان کله
ای ملکان چو بندگان بر تو ثنا کنندگان
مادر جان زندگان از قبل تو حامله
وارث جود و جاه جم، شیر اجم شه عجم
مالک ملت و امم صاحب صولت و صله
عز ولیش را ازل، گربه فکنده از بغل
عمر عدوش را اجل، گرگ فکنده در گله
عقل به فضل شاملش جان خجل از فضایلش
فضله رای فاضلش نکته و رمز و فاضله
ای به وجودت از زمین یافته عقل دوربین
گنج روان ز پارگین در ثمین ز مزبله
هر که رخ از تو تافته قبله جان شکافته
طفل کرم نیافته به ز کف تو قابله
قدر تو را فراز خوان، قرصه آفتاب نان
زیر و زبر به زور تو، بوم عدو به زلزله
باد برت جبابره، قصه گرت قیاصره
کاسه کشت اکاسره، قلبه چشت هراقله
هر که بدید در دغا گاه مقاتله تو را
معجز روی مصطفی دیده گه مباهله
گر تو کنی به امتحان چتر به هندوچین روان
رایت رای و خوان خان زود رود به ولوله
ای بر تو بهر نسق خلق جهان همه خلق
عالم علم را به حق علم تو گشته عاقله
رایت عید شد عیان موکب روزه شد نهان
سنت عید قرض دان فرض صیام نافله
گرچه به صحن گلستان از پی نزهت روان
نیست صفیر بلبلان هست صفیر بلبله
عید و خزان و مهرگان هر سه شدند هم قران
گشت میان هر سه شان بندگی تو واصله
هر سه به شکل صوفیان خرقه نهاده در میان
پیر توئی بکن بیان مشکل این مشاکله
بزم فکن طرب گزین فتنه نشان و خوش نشین
عدت عید کن قرین عادت روزه کن یله
وز پی مدح خود شنو این غزل لطیف تو
لطف کمال او گرو برده ز روح کامله
شمارهٔ ۲۲ - در مدح سیدالوزراء جمال الدین مشعر بن عبدالله: ز بهر تهنیت عید بامداد پگاهشمارهٔ ۲۴ - مطلع ثانی: سرو قدی شکر لبی گلرخ غالیه کله
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله
ساخت ز ماه و اختران یاره و عقد و مرسله
هوش مصنوعی: شب گذشته آسمان تاجی از طلا بر سر گذاشت و با نور ماه و ستارهها، زینتی زیبا و شگفتانگیز را به وجود آورد.
شکل فلک خراس شد مهر چو دانه آس شد
عقده راس داس شد از پی کشت سنبله
هوش مصنوعی: چهره آسمان زنده میشود، گویی که خورشید همچون دانهای درخشان شده است. در این حال، گرهها و مشکلات رفع میشوند و زندگی به سمت رویش و برداشت محصول حرکت میکند.
طرف جبین نموده ماه از طرف بساط شاه
آمده با قبول و جاه از قبل مقابله
هوش مصنوعی: در یک سو، زیبایی و جلوهای دلربا از ماه به نمایش درآمده و در سوی دیگر، قدرت و عظمت پادشاه در حال ظهور است. این دو در کنار هم و با احترام و بزرگی، به استقبال یکدیگر آمدهاند.
از پی تیر آسمان ساخته ماه نو کمان
تا ز کمان به بدگمان همچو یلان کند یله
هوش مصنوعی: ماهی نو به مانند کمانی ساخته شده است که تیرکی از آسمان را دنبال میکند. این کمان به شکلی است که میتواند ابهام و بدگمانی را در دلها به مانند یلان (قهرمانان) از بین ببرد و فضایی به وجود آورد که آزادانه و بدون نگرانی زندگی کنند.
زهره چو شیر شرزه برده ز دهر بهره
آخته شهره دهره داده صقال و مصقله
هوش مصنوعی: زهره مانند شیری جنگجو از روزگار بهترین بهره را برده و در شهر نامی شده است و مانند صیقل و جلا دهندهای برای جهان گشته است.
شاه فلک ز بارگه کرده نشاط خوابگه
بر در بارگه سپه ساخته شور و مشغله
هوش مصنوعی: سلطان آسمان از مکان خود لذت برده و در خواب است، در حالی که در دروازهاش افسران و سربازان مشغول فعالیت و هیاهو هستند.
شیر سپهر پنجمین شیر سپهر کرده زین
خیره چو شیر تا به کین با که کند مجادله
هوش مصنوعی: شیر آسمان و ستارگان، پنجمین شیر را به وجود آورده است و این شیر که نماد قدرت و شجاعت است، به مانند شیر در برابر دشمنانش میایستد و برای انتقامجویی آماده است.
از پی فال مشتری انجم سعد مشتری
او ز شراع ششتری با همه در معامله
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خوشبختی و فروغ خوبیها، به دنبال شانس و بخت تماشایی هستیم. او در تمام امور و معاملات، با قدرت و اعتبار خود پای کار میآید.
همچو مهندسان ز حل مشکل چرخ کرده حل
پایه برترین محل از درجات سافله
هوش مصنوعی: مانند مهندسان، در حل مشکلات به خوبی عمل کن، تا بتوانی بهترین جایگاه را از میان درجات پایینتر به دست بیاوری.
دهر چو زنگی عجب کرده کلاه بوالعجب
بر کله از پی طرب بسته هزار زنگله
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک دلقک عجیبی است که کلاهی عجیب بر سر دارد و به دنبال خوشی و شادی، هزار زنگوله به خود آویزان کرده است.
شب ز سپهر و اختران ساخته بحر و گوهران
نعش ز بهر دختران کرده سفینه راحله
هوش مصنوعی: شب به واسطه آسمان و ستارهها مانند دریا و جواهرات ساخته شده و کشتی زندگی بهمنظور دختران ساخته شده است.
از پی انجم و فلک دوخته کسوتی ملک
پشت ز قاقم و فنک روی ز قند زودله
هوش مصنوعی: این متن به توصیف زیبایی و شکوه آسمان و طبیعت میپردازد. بر اساس آن، آسمان و ستارهها به نوعی انگار لباس ملکوتی بر تن کردهاند. در اینجا، زیبایی ستارهها و جلوههای آسمانی به خوبی به تصویر کشیده شده است و به نوعی تزیین و زیبایی جهان را در نظر میآورد. همچنین، اشاراتی به موجودات و زیباییهای زمینی مانند "قند" وجود دارد که میتواند نمادی از شیرینی و لطافت باشد. در مجموع، متن به توصیف زیباییها و اسرار طبیعت و آسمان میپردازد.
خسرو اختران به کین کرده همانگه از کمین
خنجر شاه پاک دین بر سپه معطله
هوش مصنوعی: خسرو ستارهها به انتقام، در همان لحظه از کمین بیرون آمد و با خنجر شاه پاکدین بر سپاه در هم ریخته زد.
چرخ و نجوم و مهر و مه بر در بارگاه شه
بوسه زنان به خاک ره چون رهیان یکدله
هوش مصنوعی: در هر بارگاه شاه، ستارهها و ماه و خورشید به زمین میافتند و بر خاک راه او بوسه میزنند، همچون رهگذران صادق و یکدل.
خسرو آرشی نسب آرش دیگر از حسب
ناصر سنت عرب قاهر بدعت حله
هوش مصنوعی: خسرو آرش، نژادش از آرش است و دیگر به حسب ناصر، سنت عرب که بر بدعت پیروز شده است.
جام و حسامش از شرف برده بگاه بارولف
از رخ دوستان کلف وز سر دشمنان کله
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حال و احوال یک شخص میپردازد که در یک مراسم خاص، با دلخوشی و شجاعت از دوستانش پرکشش و از دشمنانش با قدرت و اراده عبور میکند. او با عشق و اعتماد به نفس، در کنار دوستانش است و در مقابل دشمنانش ایستادگی میکند. این حس قوی و عزت نفس او به خوبی نمایان است.
ای ملکان چو بندگان بر تو ثنا کنندگان
مادر جان زندگان از قبل تو حامله
هوش مصنوعی: ای فرمانروایان، چون بندگان تو را ستایش میکنند، مادرانی که زندهاند، به لطف تو حامله هستند.
وارث جود و جاه جم، شیر اجم شه عجم
مالک ملت و امم صاحب صولت و صله
هوش مصنوعی: او وارث بخشندگی و مقام جمشید است، شیر نیرومند ایرانی و صاحب قدرت بر ملتها و جمعیتها، کسی که قدرت و بزرگی دارد.
عز ولیش را ازل، گربه فکنده از بغل
عمر عدوش را اجل، گرگ فکنده در گله
هوش مصنوعی: عزت دوستش از ابتدا انتخاب شده است، همانطور که تولدش به دست سرنوشت رقم خورده است. در واقع، همانطور که اجل دشمنش را به دست تقدیر از بین میبرد، پرچم وفاداری او نیز امتداد خواهد یافت.
عقل به فضل شاملش جان خجل از فضایلش
فضله رای فاضلش نکته و رمز و فاضله
هوش مصنوعی: عقل به خاطر بزرگواری و لطفش، از ویژگیهای خوبش شرمنده است و به خاطر برتریاش با ندانمکاریها و ضعفهایش دست و پنجه نرم میکند. در واقع، این شخص به حقایق و نکات پنهان آگاه است و در این زمینه دارای ویژگیهای برجستهای است.
ای به وجودت از زمین یافته عقل دوربین
گنج روان ز پارگین در ثمین ز مزبله
هوش مصنوعی: ای کسی که با وجودت، عقل و بصیرت را یافتهای، گنجی ارزشمند و روان را از زبالهها و ناملایمات زندگی به دست آوردهای.
هر که رخ از تو تافته قبله جان شکافته
طفل کرم نیافته به ز کف تو قابله
هوش مصنوعی: هر کسی که از جمال تو نورانی شده و به تو روی آورده، روحش را از عشق تو سیراب کرده، مانند کودکی که به دنیا میآید و به خاطر زحمات و محبتهای تو به زندگی جدیدی دست مییابد.
قدر تو را فراز خوان، قرصه آفتاب نان
زیر و زبر به زور تو، بوم عدو به زلزله
هوش مصنوعی: شما را به اندازهای بزرگ میدانند که حتی خورشید در زیر و بم خود توانایی شما را درک میکند و زمین به لرزه میافتد از قدرت شما در برابر دشمن.
باد برت جبابره، قصه گرت قیاصره
کاسه کشت اکاسره، قلبه چشت هراقله
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز پرچمهای جنگی در برابر باد میپردازد و از قدرت و عظمت اشخاصی که با این پرچمها در میدان نبرد حاضر هستند، صحبت میکند. همچنین به ناپایداری و سست شدن پایههای سلطنت و حکومت اشاره دارد. در این میان، از تاریخ و سرنوشت بیرحم فرمانروایان نیز یاد میشود.
هر که بدید در دغا گاه مقاتله تو را
معجز روی مصطفی دیده گه مباهله
هوش مصنوعی: هر کس که تو را در صحنههای جنگ دید، چهرهی معجزهآسا و زیبا و روشنی بخش پیامبر مصطفی را دیده که در زمان مباهله (دعوا و مناظره) جلوهگری میکند.
گر تو کنی به امتحان چتر به هندوچین روان
رایت رای و خوان خان زود رود به ولوله
هوش مصنوعی: اگر تو چتر خود را در هند و چین امتحان کنی، پرچمت را به اهتزاز درآور و با صدای بلند بخوان تا خان زودتر بیاید و جمعیت به هم بریزد.
ای بر تو بهر نسق خلق جهان همه خلق
عالم علم را به حق علم تو گشته عاقله
هوش مصنوعی: ای تو که به خاطر تو همه موجودات جهان در حال خلق و پرورش هستند، تمام آفرینش به علم و دانش تو آگاه شده و به درستی به آن پی بردهاند.
رایت عید شد عیان موکب روزه شد نهان
سنت عید قرض دان فرض صیام نافله
هوش مصنوعی: عید به عنوان روزی آشکار فرامیرسد، اما احساس روزهداری هنوز در دلها پنهان است. این عید را باید بهعنوان دینی بر گردن خود بدانیم، در حالی که روزهداری، نوعی عبادت و عمل مستحب به شمار میآید.
گرچه به صحن گلستان از پی نزهت روان
نیست صفیر بلبلان هست صفیر بلبله
هوش مصنوعی: اگرچه در باغ گلستان خبری از شادی و فعالیت نیست، اما همچنان صدای بلبلان به گوش میرسد.
عید و خزان و مهرگان هر سه شدند هم قران
گشت میان هر سه شان بندگی تو واصله
هوش مصنوعی: عید و فصل خزان و جشن مهرگان همگی همزمان شدند و در میان آنها، تنها نقطه مشترک، بندگی توست که باعث پیوند آنها شده است.
هر سه به شکل صوفیان خرقه نهاده در میان
پیر توئی بکن بیان مشکل این مشاکله
هوش مصنوعی: سه نفر از صوفیان در حالی که لباس مخصوص خود را بر تن کردهاند، در کنار تو هستند. حالا تو باید مشکل این وضعیت را برای ما روشن کنی.
بزم فکن طرب گزین فتنه نشان و خوش نشین
عدت عید کن قرین عادت روزه کن یله
هوش مصنوعی: در مهمانی شاد و خوشی شرکت کن و از زیباییها و جذابیتها لذت ببر. عید را با شادی و خوشحالی جشن بگیر و به سنتها و عادتها احترام بگذار، اما در عین حال، از آزادی و راحتی خود نیز بهرهمند شو.
وز پی مدح خود شنو این غزل لطیف تو
لطف کمال او گرو برده ز روح کامله
هوش مصنوعی: به دنبال ستایش خود، این غزل زیبا را بشنو که لطف و کمال او از روح کامل است گرفته شده است.