شمارهٔ ۲۲ - در مدح سیدالوزراء جمال الدین مشعر بن عبدالله
ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه
بر من آمد خورشید نیکوان سپاه
چو آفتاب رخ خوب او به اول روز
چو ماه نوشکن جعد او در اول ماه
چو سرو بود قدش گر سلاح پوشد سرو
چو ماه بود رخش گر کلاه دارد ماه
چو ماه بود ولی آسمان او مرکب
چو سرو بود ولی بوستان او خرگاه
بر آسمان چو قبا کرد پیرهن خورشید
که دید ماه مرا بر شکسته طرف کلاه
تو گفتئی ز نخش چاه بودو زلف رسن
یکی ز سیم سپید و یکی ز مشک سیاه
رخ چو ماه وی از بهر فتنه چون دل من
هزار دل برسن بسته و فکنده به چاه
ز بس نظاره چنان بود بام و در که بجهد
به خانه در بر ما باد را نبودی راه
به خنده گفت که چون روزه رفت و عید آمد
بهانه کم کن و امروز جام باده خواه
جواب دادم و گفتم که خسرو انجم
به گاه برننشت و هنوز هست پگاه
چو من جمال خداوند خود جمال الدین
ببینم از همه جانب سخن شود کوتاه
قوام دولت ابوالنصر سید الوزراء
نظام ملک ملک مشعر بن عبدالله
بدایع کرمش با سپهر گردان جفت
صنایع هنرش بر عروش گردون شاه
رفیع رائی کز اهتمام همت او
فزود دولت و دین را جلال و حشمت و جاه
از اوست باقی ترتیب دین پیغمبر
از اوست حاصل توقیر ملک شروانشاه
حریم او علما را ز نایبات کنف
جناب او فضلا را ز حادثات پناه
خرد شگفت فروماند از مراقبتش
چو مرد زاهد از آثار صنعهای اله
زمانه زو طلبد امر و نهی نز گردون
که کس طلب نکند کار زرگر از جولاه
قوی به تربیت و رای او صواب و صلاح
خجل ز مغفرت و فضل او خطا و گناه
به قدر و منزلت اوست فخر دولت و دین
چنانکه منزلت خسروان به افسر و گاه
مخالفان را شادی ستان و انده بخش
موافقان را نزهت فزای و محنت گاه
ز فعل و خاصیت کهربا و مغناطیس
به عون عدل وی ایمن شدند آهن و کاه
زهی به فضل و کفایت مقدم از اقران
زهی به جه و جلالت مسلم از اشباه
توئی که ذات تو بر سر عقل شد واقف
توئی که رای تو از علم غیب شد آگاه
نه راه یافته هرگز به طبع تو مکروه
نه از تو نیز رسیده به طبع کس اکراه
بزرگوار ازین پس نسیم فروردین
به باغ و راغ زند چون ملوک لشگرگاه
جهان پیر جوان گردد از حرارت طبع
چنانکه طبع جوان از نشاط قوت باه
کنون بود که ز گرما گران شود بر تن
سمور و قاقم و سنجاب و دله و روباه
همیشه تا زی پی لحن های موسیقی
به کار باید ساز و نوا و پرده و راه
ز چرخ خط موالیت باد نعمت و ناز
ز دهر قسم معادیت باد آوخ و آه
موافق تو قرین سعادت و نعمت
مخالف تو اسیر بلا و بادافراه
خجسته بادت عید و رسیدن نوروز
مباد زنده کسی کو تو را بود بدخواه
خدای عرش تو را در پناه خود گیرد
ز نکبت فلک و آفت زمانه و آه
شمارهٔ ۲۱ - وله: صورت گردون صفت جسم زمین را جان از اوشمارهٔ ۲۳ - در مدح منوچهر شروانشاه: دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه
بر من آمد خورشید نیکوان سپاه
هوش مصنوعی: به خاطر تبریک عید، صبح زود خورشید زیبا و با شکوه بر من تابید و نورش را به من هدیه کرد.
چو آفتاب رخ خوب او به اول روز
چو ماه نوشکن جعد او در اول ماه
هوش مصنوعی: زمانی که چهره زیبای او همچون خورشید در ابتدای روز میدرخشد، و موی زیبایش مانند ماه نو در آغاز ماه جلوهگر است.
چو سرو بود قدش گر سلاح پوشد سرو
چو ماه بود رخش گر کلاه دارد ماه
هوش مصنوعی: اگر قد او مانند سرو باشد، حتی اگر زره به تن کند همچنان زیباست. و اگر چهرهاش مانند ماه باشد، حتی اگر کلاهی بر سر داشته باشد، باز هم دلربا است.
چو ماه بود ولی آسمان او مرکب
چو سرو بود ولی بوستان او خرگاه
هوش مصنوعی: ماه در آسمان زیبایی خاصی دارد و درخت سرو هم در باغ جلوهگری میکند، اما اینها فقط نمادهایی هستند؛ به واقع، آسمان و باغی که در آنها وجود دارند، ویژگیهای برجستهتری دارند.
بر آسمان چو قبا کرد پیرهن خورشید
که دید ماه مرا بر شکسته طرف کلاه
هوش مصنوعی: پیرهن خورشید مانند قبا بر آسمان قرار گرفت، در حالی که ماه را دیدم که بر طرف نازک کلاه من نشسته است.
تو گفتئی ز نخش چاه بودو زلف رسن
یکی ز سیم سپید و یکی ز مشک سیاه
هوش مصنوعی: تو گفتی که نخی از چاه و زلفی مانند ریسمانی است، یکی به رنگ نقرهای و دیگری به رنگ سیاه خوشبو.
رخ چو ماه وی از بهر فتنه چون دل من
هزار دل برسن بسته و فکنده به چاه
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند ماه است و به خاطر زیباییاش، دلهای زیادی به دام عشق او گرفتار شده و به درد و سختی افتادهاند.
ز بس نظاره چنان بود بام و در که بجهد
به خانه در بر ما باد را نبودی راه
هوش مصنوعی: به خاطر چنان تماشایی، بام و در به هم آمیخته بود که حتی باد نیز نتوانست به خانه ما وارد شود.
به خنده گفت که چون روزه رفت و عید آمد
بهانه کم کن و امروز جام باده خواه
هوش مصنوعی: او به شیطنت گفت که حالا که روزه پایان یافته و عید آمده، بهانهها را کنار بگذار و امروز شراب بنوش.
جواب دادم و گفتم که خسرو انجم
به گاه برننشت و هنوز هست پگاه
هوش مصنوعی: به او پاسخ دادم و گفتم که پادشاه ستارگان در ظهر نمینشیند و هنوز صبح ادامه دارد.
چو من جمال خداوند خود جمال الدین
ببینم از همه جانب سخن شود کوتاه
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی خدای خود، جمالالدین را ببینم، از هر طرف صحبت کردن کوتاه میشود.
قوام دولت ابوالنصر سید الوزراء
نظام ملک ملک مشعر بن عبدالله
هوش مصنوعی: پایه و اساس حکومت ابوالنصر، وزیر بزرگ و نظام بخش حکومت، ملک مشعر بن عبدالله است.
بدایع کرمش با سپهر گردان جفت
صنایع هنرش بر عروش گردون شاه
هوش مصنوعی: خلاقیت و نعمتهای خداوند در کنار گردش چرخهای فلک و مهارتهای هنری او در بلندای آسمان قرار دارد.
رفیع رائی کز اهتمام همت او
فزود دولت و دین را جلال و حشمت و جاه
هوش مصنوعی: رفیع رائی به این معناست که این شخص با تلاش و کوشش خود، هم به ثروت و هم به اعتبار و احترام دین افزوده است. او موفق شده تا عظمت و شکوه و مقام را در این دو زمینه به دست آورد.
از اوست باقی ترتیب دین پیغمبر
از اوست حاصل توقیر ملک شروانشاه
هوش مصنوعی: از اوست که دین پیامبر به صورت منظم و پایدار باقی مانده است و این نیز به خاطر اوست که حکومت شروانشاه به وجود آمده و به شکلی ارزشمند در آمده است.
حریم او علما را ز نایبات کنف
جناب او فضلا را ز حادثات پناه
هوش مصنوعی: نگهبانی از حریم او بر عالمان واجب است و فضلا باید از رویدادها و مشکلات به پناه او پناه ببرند.
خرد شگفت فروماند از مراقبتش
چو مرد زاهد از آثار صنعهای اله
هوش مصنوعی: خرد متعجب و حیران میشود از دقت و مراقبت او، همانطور که مرد زاهد از زیباییهای آفرینش خداوند شگفتزده میشود.
زمانه زو طلبد امر و نهی نز گردون
که کس طلب نکند کار زرگر از جولاه
هوش مصنوعی: دنیا از انسانها خواسته است که عمل کنند و دستور دهند، نه اینکه از آسمان به آنها چیزی بگویند، زیرا هیچکس از جولاه (نساج) انتظار ندارد که کار زرگری (طلا و جواهرسازی) انجام دهد.
قوی به تربیت و رای او صواب و صلاح
خجل ز مغفرت و فضل او خطا و گناه
هوش مصنوعی: انسان با تربیت و عقل خود عمل درست و نیک انجام میدهد، اما از بخشش و نعمت خداوند برای خطاها و گناهانش شرمنده است.
به قدر و منزلت اوست فخر دولت و دین
چنانکه منزلت خسروان به افسر و گاه
هوش مصنوعی: ارزش و بزرگی او به قدری است که مانند تاج و تخت برای پادشاهان، فخر و سربلندی دولت و دین به شمار میآید.
مخالفان را شادی ستان و انده بخش
موافقان را نزهت فزای و محنت گاه
هوش مصنوعی: دشمنان را خوشحالی میدهد و به دوستان اندوه میآورد. به دوستان شادی و خوشی میبخشد و مکانهای درد و رنج را برای مخالفان فراهم میکند.
ز فعل و خاصیت کهربا و مغناطیس
به عون عدل وی ایمن شدند آهن و کاه
هوش مصنوعی: به دلیل خاصیتهای کهربا و آهنربا، آهن و کاه به مدد عدالت او از خطرات محفوظ شدند.
زهی به فضل و کفایت مقدم از اقران
زهی به جه و جلالت مسلم از اشباه
هوش مصنوعی: به راستی که خوشا به حال کسی که به خاطر دانش و صلاحیتش از همتایان خود پیشی گرفته است. همچنین، خوشا به حال کسی که به خاطر مقام و عظمتش از دیگران متمایز است.
توئی که ذات تو بر سر عقل شد واقف
توئی که رای تو از علم غیب شد آگاه
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که وجودت به عقل آگاهی یافته و تو آنقدر دانا هستی که از علم غیب نیز باخبر هستی.
نه راه یافته هرگز به طبع تو مکروه
نه از تو نیز رسیده به طبع کس اکراه
هوش مصنوعی: هیچ چیزی که برای تو ناخوشایند باشد، هرگز به ذوق تو راه نیافته و همچنین هیچ کس دیگری هم از تو چیزی ناخوشایند دریافت نکرده است.
بزرگوار ازین پس نسیم فروردین
به باغ و راغ زند چون ملوک لشگرگاه
هوش مصنوعی: از این پس باد خوش فروردین مانند پادشاهان در باغ و باغچه خواهد وزید.
جهان پیر جوان گردد از حرارت طبع
چنانکه طبع جوان از نشاط قوت باه
هوش مصنوعی: جهان با گرمای طبیعت جوان میشود، بهگونهای که طبیعت جوان هم از قدرت و نشاط خودش به تماسی تازه و فعال تبدیل میشود.
کنون بود که ز گرما گران شود بر تن
سمور و قاقم و سنجاب و دله و روباه
هوش مصنوعی: اکنون زمان آن رسیده که گرما بر بدن سمور، قاقم، سنجاب، دله و روباه فشار آورد و آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
همیشه تا زی پی لحن های موسیقی
به کار باید ساز و نوا و پرده و راه
هوش مصنوعی: برای ایجاد موسیقی زیبا، همواره باید به لحنها و معانی آن توجه کنیم و ابزارهای لازم مانند ساز، نوا، و روشهای مناسب را به کار بگیریم.
ز چرخ خط موالیت باد نعمت و ناز
ز دهر قسم معادیت باد آوخ و آه
هوش مصنوعی: از آسمان زندگی، از توفیق و نعمتهایی که به من میرسد، لبریز از ناز و عشق هستم، اما در عین حال از سختیها و مشکلاتی که در دنیا با آن مواجه میشوم، آه و حسرت میکشم.
موافق تو قرین سعادت و نعمت
مخالف تو اسیر بلا و بادافراه
هوش مصنوعی: اگر با تو هستم، خوشبختی و نعمت نصیبم است؛ اما اگر با تو نباشم، گرفتار مشکلات و سختیها خواهم شد.
خجسته بادت عید و رسیدن نوروز
مباد زنده کسی کو تو را بود بدخواه
هوش مصنوعی: نوروزت مبارک و خوش باشد، امیدوارم کسی که به تو بدی میکند زنده نباشد.
خدای عرش تو را در پناه خود گیرد
ز نکبت فلک و آفت زمانه و آه
هوش مصنوعی: خداوندی که بر عرش نشسته، تو را زیر حمایت خود قرار میدهد تا از بدبختیهای آسمان و مشکلات زمان و دردها در امان باشی.