شمارهٔ ۱۳ - قصیده
چون نقطه نور سپهر آید ز حوت اندر حمل
پوشد چو جنت باغ را حالی و حلی و حلل
همچون ز نقض ار تنگ چین، گردد پر از سبزه زمین
همچون بهشت از حور عین، گردد پر از لاله جبل
بلبل برآرد غلغلی، چون بشکفد از گل گلی
وز رشگ گل هر صلصلی، با بلبل آید در جدل
گردد شخ پر شاخ و سنگ، از سبزه چون پشت پلنگ
آهو کند سم سیم رنگ، از یاسمین بر کوه و تل
نیلوفر زاهد لباس از زر نهد بر دست کاس
ابر از هوا در بیقیاس، افشانده در کاسش زطل
بستان ز گل یابد خطر بر گل کند بلبل نظر
گل را دهد قطر مطر، در دلبری زور بطل
گویند مرغان در ربیع، ابیات و اشعار بدیع
این گفته از بحر سریع، آن گفته از بحر رمل
چون بلبلی ناله کند، دیده پر از ژاله کند
کبک از پی ناله کند، بر بانگ او رقص از قلل
با گل کند لاله قران، مل بابنفشه همچنان
زین هر سه بینی بوستان، پر آتش و دود و شعل
لاله برغم ماه دی، بر کف نهاده جام می
بر جای می در جام وی، بیند نشان درد خل
گل چون طبیب دستکار، آراسته بر جویبار
آید که نرگس را ز تار، از دیده بردارد سبل
تا باد نوروزی بزان، شد در چمن ها در وزان
گم گشت آثار خزان و افزود در عالم امل
زین پیش در دی ماه دون، از برف که شد سیمگون
وز فر فروردین کنون شد سیم چون سیماب حل
ای چون تو خوبی در جهان، ندهد به خوبی کس نشان
لاغر چو موران از میان، فربه چو گوران از کفل
آن خال تو بر طرف لب، در سایه زلف چو شب
گوئی قران کرد ای عجب، با زهره در عقرب زحل
چون جام بر دستم دهی، باید که بوسم در دهی
تا من کنم ساغر تهی، بر یاد شاهنشاه یل
فرمانده روی زمین خاقان اکبر فخر دین
خسرو منوچهر گزین دارنده دین و دول
شاهی که بر درگاه او، از قدر و صدر گاه او
دور فلک با جاه او از بندگان کمتر محل
در امن و عدل و ملک و دین ساکن چو اندر بسم سین
بر لطف و خشمش مهر و کین، بینی چو ها را لام هل
گرچه پلنگان را گلو، بفشرد، چرخ شیر خو
پیش سگ درگاه او، گربه بیفکند از بغل
احکام او را چون عباد، آورده افلاک انقیاد
از عالم کون و فساد، آثار او برده خلل
گر عکس تیغش اندکی، بر انجام افتد بی شکی
گردد ز نور هر یکی، افلاک بر سوز دفل
با عدلش اندر ناحیت، ظالم نماند و بد نیت
آری به حکم خاصیت، بگریزد از نافه جعل
افلاح شاخ و بیخ او، در تیغ چون مریخ او
ایام را تاریخ او، از عهد اسکندر بدل
تا خصم او غمناک شد، زهر دلی تریاک شد
شروان ز فتنه پاک شد، چون کعبه از لات و هبل
ای فضل و عدلت بی غرض، طبع و مزاجت بی مرض
دوری چو روح از هر عوض، پاکی چو عقل از هر زلل
تا هست انجم را قران، تا خیزد از آتش دخان
تا باد باشد اصل جان، تا زآب و خاک آید وحل
باد انجم از قدرت نشان، چون آتش آثار عیان
بر آب و خاک امرت روان، چون باد در صحرا وتل
بر دست توگاه ظفر چون گوهر از نصرت حجر
در کام خصم خیره سر، چون حنظل از محنت عسل
شمارهٔ ۱۲ - قصیده: رخ و زلف و لب و چشم و خط و خال تو ای دلبرشمارهٔ ۱۴ - قصیده: سپهر مجد و معالی محیط نقطه عالم
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون نقطه نور سپهر آید ز حوت اندر حمل
پوشد چو جنت باغ را حالی و حلی و حلل
هوش مصنوعی: زمانی که نور آسمان از ناحیه حوت (ماه) به سمت حمل (فروردین) میآید، مانند بهشت، باغ به زیبایی و زینت درمیآید و حالتی دلانگیز و نشاطآور پیدا میکند.
همچون ز نقض ار تنگ چین، گردد پر از سبزه زمین
همچون بهشت از حور عین، گردد پر از لاله جبل
هوش مصنوعی: زمین که به خاطر غفلت و مشکلات ویران شده، دوباره از نو شکوفا میشود و سرسبز میگردد، همانطور که بهشت با حضور حوریها زیباتر و پر از گلهای لاله میشود.
بلبل برآرد غلغلی، چون بشکفد از گل گلی
وز رشگ گل هر صلصلی، با بلبل آید در جدل
هوش مصنوعی: بلبل هنگامی که از گل شکوفهای بیرون میآید، سر و صدای زیادی به راه میاندازد. او از حسادت گل، با صدای نازک و زیبایش به چالش میافتد و با بلبل در ستیز میشود.
گردد شخ پر شاخ و سنگ، از سبزه چون پشت پلنگ
آهو کند سم سیم رنگ، از یاسمین بر کوه و تل
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیباییهای طبیعت و تغییرات فصلها میپردازد. در آن اشاره شده که گیاهان و شاخ و برگهای سبز به طور زیبایی نمایان میشوند و رنگها و جلوههای طبیعی در کوهها و تپهها به چشم میخورند. همچنین، زیبایی و لطافت یاسمن در کنار دیگر عناصر طبیعت، نشاندهنده هماهنگی و جذابیت دنیای طبیعی است.
نیلوفر زاهد لباس از زر نهد بر دست کاس
ابر از هوا در بیقیاس، افشانده در کاسش زطل
هوش مصنوعی: زاهد در اینجا، گل نیلوفر را به نمایش گذاشته و در دستانش لباسی از طلا دارد. در این حالت، ابر نیز از آسمان به کاسهای نامشخص آب میبارد و در این کاسه، طلا ریخته شده است. این تصویر نشاندهنده زیبایی و بینظیری است که در طبیعت و در دنیای معنوی وجود دارد.
بستان ز گل یابد خطر بر گل کند بلبل نظر
گل را دهد قطر مطر، در دلبری زور بطل
هوش مصنوعی: بلبل که به گل نگاه میکند، ممکن است زیبایی آن را تهدید کند و از ترس آسیب به آن، خود را کنار بکشد. اما باران که بر گل میریزد، نشاندهنده دلبری و جذابیتی است که میتواند به گل آسیب نرساند، بلکه بر زیباییاش میافزاید.
گویند مرغان در ربیع، ابیات و اشعار بدیع
این گفته از بحر سریع، آن گفته از بحر رمل
هوش مصنوعی: مرغان در بهار آوازهایی زیبا و تازه میخوانند و هر یک با سبک و سیاق خاصی شاعرانه مطالبی را بیان میکنند؛ بعضی از آنها از وزن سریع استفاده میکنند و برخی دیگر از وزن رمل.
چون بلبلی ناله کند، دیده پر از ژاله کند
کبک از پی ناله کند، بر بانگ او رقص از قلل
هوش مصنوعی: وقتی بلبلی آواز سر میدهد، چشمانش پر از اشک میشود. کبک نیز به دنبال ناله او میآید و بر فراز کوهها میرقصد.
با گل کند لاله قران، مل بابنفشه همچنان
زین هر سه بینی بوستان، پر آتش و دود و شعل
هوش مصنوعی: لاله با گل خود رنگ و بوی زیبایی دارد و بنفشه هم به همین ترتیب. از این سه گل در باغ، بوی خوش و شوقی خاص به مشام میرسد، اما این زیبایی در عین حال با حرارت و آتش و دود همراه است.
لاله برغم ماه دی، بر کف نهاده جام می
بر جای می در جام وی، بیند نشان درد خل
هوش مصنوعی: لاله، با وجود ماه دی، جام می را بر زمین گذاشته است. در جام او، نشانهای از درد و اندوهی که دارد، نمایان است.
گل چون طبیب دستکار، آراسته بر جویبار
آید که نرگس را ز تار، از دیده بردارد سبل
هوش مصنوعی: گل مانند طبیب ماهر و کاردان، با زیبایی بر کنار جوی آراسته میشود تا نرگس را از تیرگی شب و دلهرهها برهاند و به روشنی روز برساند.
تا باد نوروزی بزان، شد در چمن ها در وزان
گم گشت آثار خزان و افزود در عالم امل
هوش مصنوعی: زمانی که باد نوروزی وزیدن گرفت، در باغها و چمنها پخش شد و نشانههای پاییز ناپدید شد و بر زندگی و امید مردم افزوده شد.
زین پیش در دی ماه دون، از برف که شد سیمگون
وز فر فروردین کنون شد سیم چون سیماب حل
هوش مصنوعی: از دی ماه که گذشته، برفها مانند نقره درخشیدهاند و حالا در فروردین، صفای درختان و طبیعت همچون جیوه و بسیار زیبا شده است.
ای چون تو خوبی در جهان، ندهد به خوبی کس نشان
لاغر چو موران از میان، فربه چو گوران از کفل
هوش مصنوعی: تو در دنیا بهترین هستی و کسی مانند تو پیدا نمیشود. مانند مورچگان که لاغرند، تو از میانشان فربه و چاقی، مانند گورخرها.
آن خال تو بر طرف لب، در سایه زلف چو شب
گوئی قران کرد ای عجب، با زهره در عقرب زحل
هوش مصنوعی: آن خال زیبای تو که در کنار لبهایت قرار دارد، به گونهای است که زمانی که زلفهایت را در سایه قرار میدهی، انگار که زهره (سیاره) با عقرب زحل در هم آمیختهاند. این حقیقت عجیب و جالب است.
چون جام بر دستم دهی، باید که بوسم در دهی
تا من کنم ساغر تهی، بر یاد شاهنشاه یل
هوش مصنوعی: وقتی که جام را به دستم میدهی، باید که دستانت را ببوسم تا بتوانم ساغر را خالی کنم، به یاد شاهنشاه بزرگ.
فرمانده روی زمین خاقان اکبر فخر دین
خسرو منوچهر گزین دارنده دین و دول
هوش مصنوعی: فرمانده بزرگ و عالیقدر روی زمین، فخر دین و شاهزاده منوچهر، که صاحب دین و قدرت است.
شاهی که بر درگاه او، از قدر و صدر گاه او
دور فلک با جاه او از بندگان کمتر محل
هوش مصنوعی: شاهی که درباریان و زیردستانش به اندازهی دوری آسمان از مرتبه و مقام او هستند، در واقع کمتر از دیگر بندگانش به حساب میآید.
در امن و عدل و ملک و دین ساکن چو اندر بسم سین
بر لطف و خشمش مهر و کین، بینی چو ها را لام هل
هوش مصنوعی: در محیطی امن و عادلانه و در سرزمین و دین قرار داری، مانند نشانهای که با حرف سین آغاز میشود. در وجود او، هم محبت و لطف وجود دارد و هم خشم و دشمنی. اگر خوب تامل کنی، رازهای زیادی را خواهی یافت.
گرچه پلنگان را گلو، بفشرد، چرخ شیر خو
پیش سگ درگاه او، گربه بیفکند از بغل
هوش مصنوعی: هرچند ستمگران و قویترها ممکن است بر دیگران ظلم کنند و آنها را زیر فشار قرار دهند، اما در نهایت قدرت و سلطه آنها نمیتواند دوام داشته باشد و در برابر حوادث و واقعیتهای بزرگ زندگی شکست میخورند. در این میان، مظلومان و ضعیفان نیز با قدرت و ایمان خود میتوانند در برابر همه چالشها ایستادگی کنند.
احکام او را چون عباد، آورده افلاک انقیاد
از عالم کون و فساد، آثار او برده خلل
هوش مصنوعی: احکام خداوند را مانند بندگانش به آسمانها آوردهاند و آنها به ضرورت و نظم عالم وجود و فساد، نشانههای او را بدون هیچ گونه نقص و کاستی به نمایش گذاشتهاند.
گر عکس تیغش اندکی، بر انجام افتد بی شکی
گردد ز نور هر یکی، افلاک بر سوز دفل
هوش مصنوعی: اگر تصویر شمشیر او کمی بر زمین بیافتد، بدون شک از نور هر یک از آنها، آسمانها به شدت میسوزند.
با عدلش اندر ناحیت، ظالم نماند و بد نیت
آری به حکم خاصیت، بگریزد از نافه جعل
هوش مصنوعی: با اجرای عدالت در جامعه، دیگر ظالمی باقی نخواهد ماند و افراد بداندیش نیز به خواص این حکم پی برده و از دروغ و فریب دور خواهند شد.
افلاح شاخ و بیخ او، در تیغ چون مریخ او
ایام را تاریخ او، از عهد اسکندر بدل
هوش مصنوعی: شاخ و ریشهاش موفقیت اوست و همانند تیغ، تند و برنده است. ایام به او تاریخ میگویند و او از زمان اسکندر به چهرهای بدل شده است.
تا خصم او غمناک شد، زهر دلی تریاک شد
شروان ز فتنه پاک شد، چون کعبه از لات و هبل
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنش غمگین شد، زهر دلش به تریاک تبدیل شد، شروان از فتنه و فساد پاک شد، مانند کعبهای که از بتهای لات و هبل پاک شده است.
ای فضل و عدلت بی غرض، طبع و مزاجت بی مرض
دوری چو روح از هر عوض، پاکی چو عقل از هر زلل
هوش مصنوعی: تو همواره با فضیلت و عدالت، بدون هیچ انگیزهای، طبع و روح تو از هر مرضی دور است. دوری تو از هر چیز زائد، همچون روح است که از هر تغییر ناخواستهای پرهیز میکند و پاکیات مانند عقل است که از هر اشتباهی مبراست.
تا هست انجم را قران، تا خیزد از آتش دخان
تا باد باشد اصل جان، تا زآب و خاک آید وحل
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستارگان وجود دارند و دودی از آتش بلند میشود، تا زمانی که باد جانی اصلی دارد و از آب و خاک زندگی به وجود میآید، این همه به ادامه حیات و وجود اشاره دارد.
باد انجم از قدرت نشان، چون آتش آثار عیان
بر آب و خاک امرت روان، چون باد در صحرا وتل
هوش مصنوعی: باد سرما و برودت را از قدرت خود نمایان میسازد، مانند آتش که نشانههای خود را به وضوح روی آب و خاک باقی میگذارد. فرمان تو همچون باد در بیابان و تپهها جاری است.
بر دست توگاه ظفر چون گوهر از نصرت حجر
در کام خصم خیره سر، چون حنظل از محنت عسل
هوش مصنوعی: بر دستان تو، پیروزی مانند یک جواهر میدرخشد و از نصرت خود بر دشمن سرسخت مانند تیری به قلب او فرود میآید، همانطور که تلخی حنظل میتواند بر شیرینی عسل غالب آید.