گنجور

شمارهٔ ۱۱ - در مدح منوچهر بن فریدون شروانشاه

آن رخ رخشان و زلف عنبر افشانش نگر
و آن لب و دندان چون لؤلؤ و مرجانش نگر
کرد با من شرط و پیمان در وفا و دوستی
ذره ننمود از آن شرط و پیمانش نگر
در میان جان من درد فراقش دیده ای
بر دل بیچاره من داغ هجرانش نگر
دلبری کز دور دیداری ز ما دارد دریغ
با خسان و ناکسان در بوسه احسانش نگر
جرم های بی خطا و جورهای بی سبب
بر مسلمانان ز چشم نامسلمانش نگر
گر ندیدی یار کو عاشق کند قربان بعید
کیش و قربان بسته و در عید قربانش نگر
ای بتی کز دل چو پرسم کو قرارت گویدم
بسته اندر طره جعد پریشانش نگر
هر زمان ما را چنین اندر غم و خواری مگیر
وین چنین بازار عشق خویش بر جانش نگر
ور همه در دوستی زو عار داری روز عید
مدح خوانان پیش تخت شاه شروانش نگر
فخر دین خاقان اکبر کآسمان چون بیندش
گوید آن جاه و جلال و امر و فرمانش نگر
خسرو ایران منوچهر آنکه در شأنش خرد
گفت سبحان الله آن رای جهانبانش نگر
هست خاقان بزرگ او را قلب لیکن به قدر
بندگان بهتر از فغفور و خاقانش نگر
منگر آن کز کینه دشمن پار، زی او کرد قصد
روز کنون امسال خان و مان ویرانش نگر
گر همی خواهی که بتوانی نشان دادن ز عرش
یک ره آن ایوان عالیتر ز کیوانش نگر
سوی خصمان از برای بردن پیغام مرگ
هر زمانی رفتن پیکان پیکانش نگر
روز کین رایات او را بین به پیروزی روان
وآمده آیات فتح از چرخ در شانش نگر
گر ندیدی سیل باران در بهاران روز جنگ
بر کمانداران دشمن تیر بارانش نگر
زیر پای مرکبان سرهای بدخواهان ملک
همچو گوی افتاده اندر صحن میدانش نگر
آنکه عصیان جست و دست از دامن مهرش بداشت
هم به تیغ او ز خون زه بر گریبانش نگر
از برای آنکه عالم را نگهبان تیغ اوست
کردگار خلق عالم را نگهبانش نگر
دارد اندر دولت و دانش ملک حد کمال
این کمال ایمن از آسیب نقصانش نگر
گرچه دوران فلک فرخنده گشت از فر عید
فر عیدی فرخ از فرخنده دورانش نگر
مدح او را نیست پایانی و انجامی پدید
این همایون مدح بی انجام و پایانش نگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن رخ رخشان و زلف عنبر افشانش نگر
و آن لب و دندان چون لؤلؤ و مرجانش نگر
هوش مصنوعی: به چهره‌ی درخشانش و موهای خوشبو و خوش حالتش نگاه کن، و همچنین به لب‌ها و دندان‌هایش که مانند مروارید و مرجان است توجه کن.
کرد با من شرط و پیمان در وفا و دوستی
ذره ننمود از آن شرط و پیمانش نگر
هوش مصنوعی: با من در مورد وفا و دوستی پیمان بست، اما هیچ نشانه‌ای از عمل به آن پیمان نشان نداد.
در میان جان من درد فراقش دیده ای
بر دل بیچاره من داغ هجرانش نگر
هوش مصنوعی: درد جدایی او در عمق وجود من است، و بر دل بیچاره‌ام، نشان بُعد او را ببین.
دلبری کز دور دیداری ز ما دارد دریغ
با خسان و ناکسان در بوسه احسانش نگر
هوش مصنوعی: معشوقی که از دور خود را به ما نشان می‌دهد، چه افسوس که با افراد پست و بی‌ارزش در بوسه‌های محبتش رفتار می‌کند.
جرم های بی خطا و جورهای بی سبب
بر مسلمانان ز چشم نامسلمانش نگر
هوش مصنوعی: توجه کن که مسلمانان به خاطر خطاهای دیگران و مشکلاتی که بدون دلیل بر آن‌ها وارد می‌شود، مورد قضاوت قرار می‌گیرند.
گر ندیدی یار کو عاشق کند قربان بعید
کیش و قربان بسته و در عید قربانش نگر
هوش مصنوعی: اگر یار را ندیده‌ای که عاشقش کند، قربانی کردن در این روز خاص و قربانی شدن در عید قربانش را ببین.
ای بتی کز دل چو پرسم کو قرارت گویدم
بسته اندر طره جعد پریشانش نگر
هوش مصنوعی: ای محبوبی که وقتی از دلم می‌پرسم، جایی برای استراحت‌ام نمی‌گویی، فقط می‌گویم که در تار و پود موهای فر و پریشان تو گرفتارم.
هر زمان ما را چنین اندر غم و خواری مگیر
وین چنین بازار عشق خویش بر جانش نگر
هوش مصنوعی: هر زمانی که ما را در غم و ناراحتی نگه‌داری، به عشق خودت توجه کن و ببین چقدر بر قلب ما تاثیر دارد.
ور همه در دوستی زو عار داری روز عید
مدح خوانان پیش تخت شاه شروانش نگر
هوش مصنوعی: اگر از دوستی با او شرمی داری، در روز عید به مدح گویان نگاه کن که چگونه پیش تخت شاه شروان را ستایش می‌کنند.
فخر دین خاقان اکبر کآسمان چون بیندش
گوید آن جاه و جلال و امر و فرمانش نگر
هوش مصنوعی: فخر دین، امپراتوری بزرگ است که وقتی آسمان او را می‌بیند، می‌گوید به عظمت و قدرت و فرمانروایی‌اش بنگر.
خسرو ایران منوچهر آنکه در شأنش خرد
گفت سبحان الله آن رای جهانبانش نگر
هوش مصنوعی: خسرو ایران، منوچهر، کسی است که در مورد او خردمندانه گفته شده "سبحان الله" و به تدبیر او در اداره جهان نگاه کن.
هست خاقان بزرگ او را قلب لیکن به قدر
بندگان بهتر از فغفور و خاقانش نگر
هوش مصنوعی: خاقان بزرگ دارای قلبی است، اما در مقایسه با بندگانش به اندازه‌ای بهتر از فغفور و خاقانش است.
منگر آن کز کینه دشمن پار، زی او کرد قصد
روز کنون امسال خان و مان ویرانش نگر
هوش مصنوعی: نگاه نکن به اینکه به خاطر کینه‌ تو دشمن، قصد نابودی خانه و خانواده‌اش را کرده‌است. به خاطر او، امسال خانه و کاشانه‌اش را ویران ببین.
گر همی خواهی که بتوانی نشان دادن ز عرش
یک ره آن ایوان عالیتر ز کیوانش نگر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی نشان دهی که به چه اندازه می‌توانی، به آسمان نگاه کن و ببین آن ایوانی که بالاتر از کیوان است.
سوی خصمان از برای بردن پیغام مرگ
هر زمانی رفتن پیکان پیکانش نگر
هوش مصنوعی: هر بار که پیکانی برای رساندن پیامی از سمت دشمنان به راه می‌افتد، توجه کن که مرگ در کمین است.
روز کین رایات او را بین به پیروزی روان
وآمده آیات فتح از چرخ در شانش نگر
هوش مصنوعی: در روز پیروزی، پرچم او را ببین و به سمت موفقیت حرکت کن، آیات پیروزی از آسمان در وصف او را مشاهده کن.
گر ندیدی سیل باران در بهاران روز جنگ
بر کمانداران دشمن تیر بارانش نگر
هوش مصنوعی: اگر باران سیل‌آسا را در بهار جنگ ندیدی، توجه کن به تیرهایی که بر کمانداران دشمن در طبقه‌ای از ابرها می‌بارد.
زیر پای مرکبان سرهای بدخواهان ملک
همچو گوی افتاده اندر صحن میدانش نگر
هوش مصنوعی: زیر پای سواران، سرهای دشمنان پادشاهی مانند توپ در میدان افتاده است. به میدان نگاه کن.
آنکه عصیان جست و دست از دامن مهرش بداشت
هم به تیغ او ز خون زه بر گریبانش نگر
هوش مصنوعی: کسی که به مخالفت برخاست و از محبت او فاصله گرفت، حالا باید به خاطر اعمالش و در برابر او، عذاب و سختی را بپذیرد.
از برای آنکه عالم را نگهبان تیغ اوست
کردگار خلق عالم را نگهبانش نگر
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع می‌پردازد که خداوند به عنوان خالق و نگهبان جهان، از طریق قدرت و اقتدار خود، بر همه چیز نظارت و محافظت می‌کند. خداوند یک نوع محافظتی را بر روی عالم اعمال می‌کند و به این ترتیب، عالم تحت سرپرستی و نگهبانی او قرار دارد.
دارد اندر دولت و دانش ملک حد کمال
این کمال ایمن از آسیب نقصانش نگر
هوش مصنوعی: ملک در حکومت و علم در حالتی است که به کمال رسیده و این کمال از آسیب و نقص در امان است.
گرچه دوران فلک فرخنده گشت از فر عید
فر عیدی فرخ از فرخنده دورانش نگر
هوش مصنوعی: هرچند که دوران زمان به خوشی سپری می‌شود و روزها در حال شادمانی هستند، به زیبایی و خوبی دوران را بنگر.
مدح او را نیست پایانی و انجامی پدید
این همایون مدح بی انجام و پایانش نگر
هوش مصنوعی: ستایش او هیچ پایانی ندارد و به پایان نمی‌رسد، به این عظمت و بزرگی، ستایش بدون پایانش را بنگر.