در منقبت حضرت امام حسین و ائمه اطهار علیهم السلام
روز قیامتست صباح عشور تو
ای تا صباح روز قیامت ظهور تو
ای روشنایی شجر وادی نجف
هر ریگ کربلا شده طوری ز نور تو
ای با خدا گذاشته کار از سر حضور
گشته چراغ دیده ی تو در حضور تو
بر فرق نازکت الف قد خارجی
از سرنوشت بود و نبود از قصور تو
ای طوطی فصیح ادبخانه ی رسول
حیف از ادای منطق و لحن زبور تو
دامن بعزم ملک ابد بر میان زدی
آه از هوای این سفر و راه دور تو
حاشا که جمع خورده شراب جهنمی
مستی کنند بهر کباب تنور تو
آن را که گل بخمر سرشتند کی رسید
فیض از زلال جرعه ی جام طهور تو
در طشت یافتی سر آنشاه تاج و تخت
ای چرخ خاک بر سر تاج سمور تو
از تاج زر چو نقل شد آن سر بطشت زر
شد طشت زر مرصع ازان دانه ی گهر
هر گل که بر دمید ز هامون کربلا
دارد نشان تازه ی مدفون کربلا
پروانه ی نجات شهیدان محشرست
مهر طلا ببین شده گلگون کربلا
در جستجوی گوهر یکدانه ی نجف
کردم روان دو رود بجیحون کربلا
نیلست هر عشور ببیت الحزن روان
از دیده های مردم محزون کربلا
در هر قبیله از قبل خوان اهل بیت
ماتم رسیده یی شده مجنون کربلا
بس فتنه ها که بر سر مروانیان رسید
وقت طلوع اختر گردون کربلا
بردند داغ فتنه ی آخر زمان بخاک
مرغان زخم خورده ی مفتون کربلا
گرگان پیر دامن پیراهن حسین
ناحق زدند در عرق خون کربلا
خونابه ی روان جگر پاره ی رسول
در هر دیار سرزده بیرون کربلا
این خوان نه اند کیست که پنهان کند کسی
شاید کزین مکابره طوفان کند کسی
ای رفته در قضای خدا ماجرای تو
غیر خدا که می رسد اندر قضای تو
ای رفته با دهان و لب تشنه از میان
آب حیات در قدم جانفزای تو
بیگانه از خدا و رسولست تا ابد
برگشته اختری که نشد آشنای تو
کردی چو در رضای خدا و رسول کار
باشد یقین رضای خدا در رضای تو
چندین هزار جامه ی اطلس قبا شود
فردا که آورند بمحشر عبای تو
بربسته رخت، کعبه و مانده قدم به راه
بهر زیارت حرم کربلای تو
ای دست برده از ید بیضا در آستین
مفتاح هفت روضه ی جنت عصای تو
بخشی ز نور سرمه ی ما زاغ روشنی
بی دیده را کجا خبر از توتیای تو
ما را که دیده در سر این شور و شین شد
عزم زیارت حرمت فرض عین شد
آه این چه میل داشتن ملک و تاج بود
این خود چه برفراشتن تخت عاج بود
دردا که رفت در سر کار زمین ری
آن سر که خونبهای جهانش خراج بود
در جان خارجی زغم گنج کار کرد
زهری که خون پاک امامش علاج بود
دردا که از ملامت سنگین دلان شکست
دلهای مؤمنان که تنک چون زجاج بود
یا رب ز اقتران کدام اختر سیه
اسلام بی حمایت و دین بیرواج بود
شد در هوای گرم نجف همدم سموم
عودی که اهل بیت نبی را سراج بود
پرورده گشت خون یزیدی بشیر سگ
این خشم و نقص و کینه ازین امتزاج بود
قارون وقت ساخت، سپهر عدو نواز
قوم یزید را که به خاک احتیاج بود
اهل نفاق تخت و زر و تاج یافتند
اصحاب صفه دولت معراج یافتند
حاشا که علم عالم جاهل کند قبول
ذاتی که برترست ز اندیشه ی عقول
حاشا که در غبار حوادث نهان شود
آیینه ی قبول و چراغ دل رسول
فردا نظاره کن که چو خار خزان زده
اجزای خار خفته نهد روی در ذبول
بهر عروج مهچه ی رایات مهدوی
عیسی فراز طاق زبرجد کند نزول
قاضی القضاة محکمه ی آخرالزمان
دارالقضا کند چمن دهر از عدول
بر لوح چارفصل بقانون شرع و دین
اشیا کنند بهر قرار جهان حصول
در چارسوی کون به پروانه ی رسول
یابد قرار لم یصل خارجی وصول
نور دوازده مه تابان یکی شود
گیرد فروغ شمع سراپرده ی رسول
چندان بود محاکمه ی فیل بند شاه
کآواز مرتبه نشود خارج از اصول
سکان هفت خطبه به آیین دور گشت
انشا کنند خطبه بنام چهار و هشت
ای دل ثنای وحدت ذات اله کن
بر حال خویش خیل ملک را گواه کن
از شرح دانه های در شاهوار عرش
کلک از عطارد و ورق از مهر و ماه کن
سوی بهشت آدم و آل عبا خرام
طوبی قدان روضه نشین را گواه کن
ای باقر از کناره ی سجاده ی ورع
نوری فرست و چاره مشتی تباه کن
ای صبح صادق از افق غیب کن طلوع
وز مهر در سر علم پیشگاه کن
خلوتسرای موسی کاظم بدیده روب
این بارگاه را علم از شوق آه کن
سرگشته ی منازل شوقیم ای صبا
بویی ز سبزه زار رضا خضر راه کن
گر دین درست خواهی و اسلام ای صبا
در یوزه از در تقی و بارگاه کن
فال تو سعد ای نقی پاک اعتقاد
از دین علم بر آور و آهنگ جاه کن
ای عسکری بکوکبه ی خسروی درای
آفاق پر ستاره ز نعل سپاه کن
ای مهدی آفتاب تو در چاه تا بکی
خود را بسوز و خامه و دفتر سیاه کن
گلزار اهل بیت چو باغ ارم شکفت
ای عندلیب دلشده آهنگ راه کن
ترکیب بند در مدح رستم بیگ بن مقصود بیگ آق قوینلو: آراست روزگار به آیین داد تختترکیب بند در رثاء سلطان یعقوب: چه شد یا رب که خورشید درخشان بر نمی آید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز قیامتست صباح عشور تو
ای تا صباح روز قیامت ظهور تو
هوش مصنوعی: روز قیامت همان روزیست که تو در صبح عاشورا ظهور خواهی کرد.
ای روشنایی شجر وادی نجف
هر ریگ کربلا شده طوری ز نور تو
هوش مصنوعی: ای روشنی درختان وادی نجف، هر دانهٔ خاک کربلا به نوعی از نور تو پر شده است.
ای با خدا گذاشته کار از سر حضور
گشته چراغ دیده ی تو در حضور تو
هوش مصنوعی: ای کسی که در کنار خداوند، کارها از یاری او شروع میشود، و چشماتو در حضورش روشن شده است.
بر فرق نازکت الف قد خارجی
از سرنوشت بود و نبود از قصور تو
هوش مصنوعی: بر روی سر ظریف و نازک تو، الفی از تقدیر وجود دارد که نشاندهنده وجود یا عدم وجود تو به خاطر ناتوانیها و کمبودهای خودت است.
ای طوطی فصیح ادبخانه ی رسول
حیف از ادای منطق و لحن زبور تو
هوش مصنوعی: ای طوطی فصیح و شیوا، که در محفل ادب رسول، جایگاه تو ارزشمند است، افسوس که من حتی از بیان کلام و نظم زیبا تو نیز عاجز هستم.
دامن بعزم ملک ابد بر میان زدی
آه از هوای این سفر و راه دور تو
هوش مصنوعی: با اراده و نیت رسیدن به سلطنت ابدی، دامن خود را در میان زدیش. آه از آرزوی این سفر و راه دوری که در پیش داریم.
حاشا که جمع خورده شراب جهنمی
مستی کنند بهر کباب تنور تو
هوش مصنوعی: هرگز گمان نکن که افرادی که مشغول نوشیدن شراب جهنمی هستند، بخواهند برای لذت از کباب تنور تو، مست شوند.
آن را که گل بخمر سرشتند کی رسید
فیض از زلال جرعه ی جام طهور تو
هوش مصنوعی: کسی که خلقتش از گل و لطافت است، چگونه میتواند از نوشیدن آب زلال و پاکیزه تو بهرهمند شود؟
در طشت یافتی سر آنشاه تاج و تخت
ای چرخ خاک بر سر تاج سمور تو
هوش مصنوعی: در ظرفی، سر آن پادشاه را با تاج و تختش پیدا کردی، ای چرخ زمان، خاک بر سر تاج و لباس گرانبهای تو!
از تاج زر چو نقل شد آن سر بطشت زر
شد طشت زر مرصع ازان دانه ی گهر
هوش مصنوعی: وقتی آن سر ارجمند از تاج طلا جدا شد، ظرفی که از طلا ساخته شده بود، به خاطر آن دانهی گرانبها، زیباتر و باارزشتر گردید.
هر گل که بر دمید ز هامون کربلا
دارد نشان تازه ی مدفون کربلا
هوش مصنوعی: هر گلی که در زمینهای هامون شکوفا میشود، نشانهای از تازه بودن مرگ و شهادت در کربلا دارد.
پروانه ی نجات شهیدان محشرست
مهر طلا ببین شده گلگون کربلا
هوش مصنوعی: پروانهای که مایه نجات شهیدان است، در قیامت میدرخشد؛ نشانهای از طلا را ببین که به رنگ خون شهدا در کربلا نمایان شده است.
در جستجوی گوهر یکدانه ی نجف
کردم روان دو رود بجیحون کربلا
هوش مصنوعی: در پی جستجوی یک گوهر ارزشمند از نجف، جانم را در دو رود به سوی کربلا جاری کردم.
نیلست هر عشور ببیت الحزن روان
از دیده های مردم محزون کربلا
هوش مصنوعی: اشکهای مردم غمگین کربلا مانند نیل، زلال و جاری است. آنها در حال سوگواری عشق و دردهای عاطفی خود هستند.
در هر قبیله از قبل خوان اهل بیت
ماتم رسیده یی شده مجنون کربلا
هوش مصنوعی: در هر قبیلهای، با شنیدن قصههای اهل بیت، به یاد مصیبتهای کربلا دچار اندوه و ماتم شدهاند و دل بسیاری از مردم به خاطر آن رویداد تاریخی شکسته و آشفته شده است.
بس فتنه ها که بر سر مروانیان رسید
وقت طلوع اختر گردون کربلا
هوش مصنوعی: در زمان ظهور ستاره باران کربلا، ماجراها و مشکلات زیادی برای مروانیان به وجود آمد.
بردند داغ فتنه ی آخر زمان بخاک
مرغان زخم خورده ی مفتون کربلا
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در فرجام زمان، اثرات فتنهها و وقایع مهم به گونهای به یاد و خاطر مرغان زخمخوردهای که در کربلا دچار آسیب شدهاند، منتقل میشود. این مرغان به نوعی نمادی از کسانی هستند که تحت تأثیر این وقایع قرار گرفتهاند و رنجهای آنها تا ابد در تاریخ باقی میماند.
گرگان پیر دامن پیراهن حسین
ناحق زدند در عرق خون کربلا
هوش مصنوعی: گرگهای پیر، دامن پیراهن حسین را به ناحق با خون در کربلا آغشته کردند.
خونابه ی روان جگر پاره ی رسول
در هر دیار سرزده بیرون کربلا
هوش مصنوعی: خون دل و غم جگر پیامبر در هر جا خود را نمایان کرده و به یاد کربلا زنده است.
این خوان نه اند کیست که پنهان کند کسی
شاید کزین مکابره طوفان کند کسی
هوش مصنوعی: کیست که در این مجال، توانایی پنهان کردن خود را داشته باشد؟ شاید کسی باشد که بتواند در برابر این چالش بزرگ، ایستادگی کند.
ای رفته در قضای خدا ماجرای تو
غیر خدا که می رسد اندر قضای تو
هوش مصنوعی: ای کسی که در تقدیر الهی ناپدید شدهای، داستان تو فقط به خدا مربوط میشود و هیچکس جز او نمیتواند به آن دست یابد.
ای رفته با دهان و لب تشنه از میان
آب حیات در قدم جانفزای تو
هوش مصنوعی: ای که با لب و دهانی تشنه از کنار آب حیات رفتهای، در قدمهای تو جان افزا و زندگیبخش است.
بیگانه از خدا و رسولست تا ابد
برگشته اختری که نشد آشنای تو
هوش مصنوعی: هرگز با خدا و پیامبر بیگانه نخواهد بود کسی که به حقیقت خود و دیگران آشنا نشود، مانند ستارهای که هرگز نمیتواند به تو نزدیک شود و با تو آشنا گردد.
کردی چو در رضای خدا و رسول کار
باشد یقین رضای خدا در رضای تو
هوش مصنوعی: وقتی که در انجام کارهایت به دنبال خشنودی خدا و پیامبر باشی، مطمئن باش که رضایت خدا در رضایت تو هم نهفته است.
چندین هزار جامه ی اطلس قبا شود
فردا که آورند بمحشر عبای تو
هوش مصنوعی: در فردای قیامت، چندین هزار لباس زیبا و ارزشمند به بهای عبای تو نخواهد بود.
بربسته رخت، کعبه و مانده قدم به راه
بهر زیارت حرم کربلای تو
هوش مصنوعی: من سفر خود را آغاز کردهام و به کعبه میروم، اما هنوز گامهایم در راه زیارت حرم تو در کربلا مانده است.
ای دست برده از ید بیضا در آستین
مفتاح هفت روضه ی جنت عصای تو
هوش مصنوعی: ای دستی که از قدرت معجزهآسا در آستین خود کلید هفت باغ بهشت را داری، عصای توست.
بخشی ز نور سرمه ی ما زاغ روشنی
بی دیده را کجا خبر از توتیای تو
هوش مصنوعی: برخی از نور چشم ما، سبب روشنی زاغی است که حتی بدون چشمش هم از توتیای تو بیخبر باقی مانده است.
ما را که دیده در سر این شور و شین شد
عزم زیارت حرمت فرض عین شد
هوش مصنوعی: ما که با شور و شوقی در دل داریم، تصمیم گرفتهایم که به زیارت حرمت تو برویم؛ این کار برای ما به نوعی واجب و ضروری شده است.
آه این چه میل داشتن ملک و تاج بود
این خود چه برفراشتن تخت عاج بود
هوش مصنوعی: وای، این چه آرزوی داشتن سلطنت و تاجی است! این خود چه چیزهایی را به نمایش میگذارد که بر روی تختی از عاج نشستهام!
دردا که رفت در سر کار زمین ری
آن سر که خونبهای جهانش خراج بود
هوش مصنوعی: آه که چه غم انگیز است که آن سر که باید خونبهای دنیا را پرداخت کند، به دست زمین رفته است.
در جان خارجی زغم گنج کار کرد
زهری که خون پاک امامش علاج بود
هوش مصنوعی: در وجود انسان، غم و اندوهی وجود دارد که مانند سم میباشد و فقط خون پاک امام میتواند آن را درمان کند.
دردا که از ملامت سنگین دلان شکست
دلهای مؤمنان که تنک چون زجاج بود
هوش مصنوعی: تأسفبار است که انتقادات و نفرت کسانی که دلهایشان سنگین است، باعث دلشکستگی مؤمنانی میشود که دلهایشان چنان لطیف و شکننده است مانند شیشه.
یا رب ز اقتران کدام اختر سیه
اسلام بی حمایت و دین بیرواج بود
هوش مصنوعی: ای خدا، چه اختر شومی در آسمان ظهور کرده که اسلام را بیدفاع و بیپناه گذاشته است؟
شد در هوای گرم نجف همدم سموم
عودی که اهل بیت نبی را سراج بود
هوش مصنوعی: در هوای داغ نجف، عودی که نورافشان اهل بیت پیامبر بود، به سموم و گرما پیوسته است و حالا همدم آنها شده است.
پرورده گشت خون یزیدی بشیر سگ
این خشم و نقص و کینه ازین امتزاج بود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف عواطفی میپردازد که از ترکیب احساسات منفی و ناپسند به وجود آمده است. به نوعی به نقد نوعی از تربیت و ایجاد کینه و خشم در انسانها اشاره دارد که نتیجهاش رفتارهای زشت و غیرانسانی است. در واقع، ترکیب این احساسات سبب شکلگیری ویژگیهای منفی و خصمانه در افراد میشود.
قارون وقت ساخت، سپهر عدو نواز
قوم یزید را که به خاک احتیاج بود
هوش مصنوعی: قارون در زمان خود، دشمنان قوم یزید را بهگونهای تحت فشار قرار داد که به خاک و زمین نیاز داشتند.
اهل نفاق تخت و زر و تاج یافتند
اصحاب صفه دولت معراج یافتند
هوش مصنوعی: افراد دوچهره و ریاکار به ثروت و قدرت دست یافتند، در حالی که یاران صفه، که فقر و سادهزیستی را انتخاب کرده بودند، به درجات عالی روحانی و معنوی رسیدند.
حاشا که علم عالم جاهل کند قبول
ذاتی که برترست ز اندیشه ی عقول
هوش مصنوعی: هیچگاه نمیتوان پذیرفت که دانش فرد عالم، باعث شود که کسی که جاهل است، آن را بپذیرد؛ زیرا کسی که برتر از تفکرات و اندیشههای دیگران است، درک بالاتری دارد.
حاشا که در غبار حوادث نهان شود
آیینه ی قبول و چراغ دل رسول
هوش مصنوعی: هرگز نمیتواند آیینهی پذیرش و چراغ دل پیامبر در دل حوادث پنهان شود.
فردا نظاره کن که چو خار خزان زده
اجزای خار خفته نهد روی در ذبول
هوش مصنوعی: فردا را ببین که مانند خارهایی که در فصل خزان افتادهاند، اجزای گیاه پژمرده و خفته در حال فرو رفتن و تجزیه هستند.
بهر عروج مهچه ی رایات مهدوی
عیسی فراز طاق زبرجد کند نزول
هوش مصنوعی: برای دستیابی به مقام والای مهدوی، عیسی بر روی طاق سبز و درخشان فرود میآید.
قاضی القضاة محکمه ی آخرالزمان
دارالقضا کند چمن دهر از عدول
هوش مصنوعی: داوری در روز قیامت، آخرین مرجع قضاوت است و در آن روز، حق و باطل به وضوح مشخص خواهد شد. در این روز، درختان و فضای دنیا به لطف عدالت، سرسبز و پر بار میشود.
بر لوح چارفصل بقانون شرع و دین
اشیا کنند بهر قرار جهان حصول
هوش مصنوعی: در تابلوی چهار فصل، بر اساس قوانین شرع و دین، چیزها را برای هدف دستیابی به نظم و ثبات در جهان رقم میزنند.
در چارسوی کون به پروانه ی رسول
یابد قرار لم یصل خارجی وصول
هوش مصنوعی: در چهار گوشه جهان، پروانهای به پا میخیزد که بر اثر پیامبر به آرامش میرسد، اما به هدف نهایی نرسیده و از مرزهای خارجی خود دور است.
نور دوازده مه تابان یکی شود
گیرد فروغ شمع سراپرده ی رسول
هوش مصنوعی: نور دوازده ماه روشن به هم میپیوندد و نور شمعی که در چادر پیامبر است را درخشان میکند.
چندان بود محاکمه ی فیل بند شاه
کآواز مرتبه نشود خارج از اصول
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که ما در حال بررسی و قضاوت دربارهٔ فیلبند پادشاه هستیم و هیچکس نمیتواند این قضاوت را از اصول و قواعد خارج کند.
سکان هفت خطبه به آیین دور گشت
انشا کنند خطبه بنام چهار و هشت
هوش مصنوعی: در این بیت، نویسنده به عبارتی اشاره دارد که در مراسم و مناسبتهای خاص، سخنرانیهایی به موضوعات مختلف را تنظیم و ترتیب میدهند. همچنین با ذکر اعداد چهار و هشت، میتوان به اهمیت برخی موضوعات یا مناسبتها در این سخنرانیها اشاره کرد. به عبارتی دیگر، این سخنرانیها با هدف خاصی هدایت و اجرا میشوند.
ای دل ثنای وحدت ذات اله کن
بر حال خویش خیل ملک را گواه کن
هوش مصنوعی: ای دل، خدا را ستایش کن و به یگانگی او اشاره کن، و بر اوضاع خودت، گروه فرشتگان را شاهد بگیر.
از شرح دانه های در شاهوار عرش
کلک از عطارد و ورق از مهر و ماه کن
هوش مصنوعی: از توصیف و توضیح زیباییهای آسمان و کهکشان بگو، مانند دانههایی که در عرش آسمانی پراکندهاند و به شکل فریبای قلمی از جواهرات با ارزش مانند عطارد و صفحات روشن از نور خورشید و ماه هستند.
سوی بهشت آدم و آل عبا خرام
طوبی قدان روضه نشین را گواه کن
هوش مصنوعی: به سمت بهشت، آدم و خانوادهاش با شکوه و زیبایی پیش میروند، در حالی که درخت طوبی و باغها شاهد آن هستند.
ای باقر از کناره ی سجاده ی ورع
نوری فرست و چاره مشتی تباه کن
هوش مصنوعی: ای باقر، از حاشیه سجاده پرهیز، نوری بفرست و راهی برای نجات کسانی که گمراه شدهاند، فراهم کن.
ای صبح صادق از افق غیب کن طلوع
وز مهر در سر علم پیشگاه کن
هوش مصنوعی: ای صبح روشن، از دورها برو و طلوع کن و نور خود را بر بالای علم و دانش بپاش.
خلوتسرای موسی کاظم بدیده روب
این بارگاه را علم از شوق آه کن
هوش مصنوعی: در مکانی که موسی کاظم در آن به سر میبرد، به خاطر شوق و محبت، با آهی عمیق به این بارگاه نگاه کن.
سرگشته ی منازل شوقیم ای صبا
بویی ز سبزه زار رضا خضر راه کن
هوش مصنوعی: ای نسیم، ما در جستجوی منازل عشق و شوق هستیم، لطفاً بویی از دشت سرسبز و خوشایند بهشت به ما برسان تا راه را پیدا کنیم.
گر دین درست خواهی و اسلام ای صبا
در یوزه از در تقی و بارگاه کن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دین راستین و اسلام هستی، به سوی درگاه تقی برو و از آنجا شروع کن.
فال تو سعد ای نقی پاک اعتقاد
از دین علم بر آور و آهنگ جاه کن
هوش مصنوعی: فال تو نیکو است ای نقی، که با ایمان کامل به دین خود، علم را به دست آور و به سوی مقام و منزلت بالا برو.
ای عسکری بکوکبه ی خسروی درای
آفاق پر ستاره ز نعل سپاه کن
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، همچون ستارههای درخشان در آسمان، با شجاعت و قدرت به میدان نبرد برو و نعل اسبها را بر سینه زمین بکوب.
ای مهدی آفتاب تو در چاه تا بکی
خود را بسوز و خامه و دفتر سیاه کن
هوش مصنوعی: ای مهدی، چرا همچنان در چاه پنهان ماندهای و خود را میسوزانی؟ چرا سرنوشت و آیندهات را در صفحات تاریک مینویسی؟
گلزار اهل بیت چو باغ ارم شکفت
ای عندلیب دلشده آهنگ راه کن
هوش مصنوعی: باغ اهل بیت مانند باغ ارم blossomed و ای بلبل عشقزده، وقت آن است که به سوی آن راهی شوی.