شمارهٔ ۹۹
باز امشبم ز لاله و گل خانه پر شدست
وز آب دیده کلبه ی ویرانه پر شدست
چندان بنرگس تو نظر باختم که باز
چشم ودلم ز عشوه ی مستانه پر شدست
عاشق چگونه یک نفس آشنا زند
چون مجلس از حکایت بیگانه پر شدست
چون ذره عاشقان نگرانند، شمع من
رخساره برفروز که پروانه پر شدست
شبها بزخم تیغ نرفتم ز کوی تو
امروز چاره نیست که پیمانه پر شدست
از بسکه جاودان تو بردند عقل و دین
روی زمین ز مردم دیوانه پر شدست
این حال کس نیافت فغانی مگر بخواب
مستی مکن که شهر ز افسانه پر شدست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز امشبم ز لاله و گل خانه پر شدست
وز آب دیده کلبه ی ویرانه پر شدست
هوش مصنوعی: امشب خانهام پر از گل و لاله است و از اشکهایم، کلبهای که خراب شده نیز پر شده است.
چندان بنرگس تو نظر باختم که باز
چشم ودلم ز عشوه ی مستانه پر شدست
هوش مصنوعی: من آنقدر به زیبایی تو نگاه کردهام که اکنون چشم و قلبم از زیباییهای دلبرانهات پر شده است.
عاشق چگونه یک نفس آشنا زند
چون مجلس از حکایت بیگانه پر شدست
هوش مصنوعی: عاشق چگونه میتواند یک لحظه با محبوب خود صحبت کند، در حالیکه مجلس و محیط پر از داستانهای بیگانه و غریبه است.
چون ذره عاشقان نگرانند، شمع من
رخساره برفروز که پروانه پر شدست
هوش مصنوعی: ذرههای عاشق بیتاب و نگرانند؛ ای شمع، چهرهات را روشن کن، زیرا پروانه به دور تو در حال چرخش و پرواز است.
شبها بزخم تیغ نرفتم ز کوی تو
امروز چاره نیست که پیمانه پر شدست
هوش مصنوعی: در شبها به خاطر زخمهای دلی که از جدایی تو داشتم به کوی تو نیامدم، اما امروز دیگر چارهای ندارم چون که به آخرین حد صبر رسیدهام و دل سیاه شدهاست.
از بسکه جاودان تو بردند عقل و دین
روی زمین ز مردم دیوانه پر شدست
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه همهی حقیقت و زیباییهای جاودانه را از انسانها گرفتند، حالا زمین پر شده از دیوانگان و افرادی که از عقل و دین بیبهرهاند.
این حال کس نیافت فغانی مگر بخواب
مستی مکن که شهر ز افسانه پر شدست
هوش مصنوعی: هیچکس این حال را نداشت که در خواب و مستی فریاد بزند، زیرا شهر پر شده از افسانهها و داستانها.

بابافغانی