گنجور

شمارهٔ ۹۸

شبست و ما همه جویای می ایاغ کجاست
چه تیر گیست درین انجمن چراغ کجاست
چه شد که باده ی ما دیر می رسد امروز
حرارت نفس تشنگان داغ کجاست
براه میکده گم کرده ایم گوهر عقل
کجاست اهل دلی تا دهد سراغ کجاست
نه می که گر خورم آب حیات غصه شود
مفرحی که دهد یکزمان فراغ کجاست
من و هوای تو، پروای هیچ کارم نیست
چنین خیال که من می پزم دماغ کجاست
بخلوتی که گلی نیست رنگ و بویی نیست
دلم گرفت درین خانه طرف باغ کجاست
دران مقام که بستند بلبلان دم عشق
تو خود بگوی فغانی، مجال زاغ کجاست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبست و ما همه جویای می ایاغ کجاست
چه تیر گیست درین انجمن چراغ کجاست
هوش مصنوعی: شب است و همه ما در جستجوی شراب هستیم، نمی‌دانیم شراب در کجاست و چه تیره‌گوری در این جمع وجود دارد که چراغش در کجاست.
چه شد که باده ی ما دیر می رسد امروز
حرارت نفس تشنگان داغ کجاست
هوش مصنوعی: چرا امروز شراب ما دیر به دست می‌رسد؟ کجاست آن حرارتی که دل‌های تشنه را می‌سوزاند؟
براه میکده گم کرده ایم گوهر عقل
کجاست اهل دلی تا دهد سراغ کجاست
هوش مصنوعی: در راه میکده، ما گوهر عقل را گم کرده‌ایم. آیا شخصی از اهل دل هست که بتواند نشانی آن را به ما دهد؟
نه می که گر خورم آب حیات غصه شود
مفرحی که دهد یکزمان فراغ کجاست
هوش مصنوعی: اگر شرابی بنوشم که آب حیات باشد، غم من از بین می‌رود. اما شادی‌ای که به من می‌دهد، کجا می‌تواند باشد که تنها برای یک لحظه آرامش می‌آورد؟
من و هوای تو، پروای هیچ کارم نیست
چنین خیال که من می پزم دماغ کجاست
هوش مصنوعی: من و شرایطی که به خاطر تو دارم، هیچ دغدغه‌ای ندارم. فقط به این فکر می‌کنم که در این وضعیت چه کار می‌توانم بکنم.
بخلوتی که گلی نیست رنگ و بویی نیست
دلم گرفت درین خانه طرف باغ کجاست
هوش مصنوعی: در مکانی که هیچ گلی وجود ندارد و خبری از رنگ و بوی خوش نیست، دلم گرفته است. در این خانه، نمی‌دانم باغ کجاست.
دران مقام که بستند بلبلان دم عشق
تو خود بگوی فغانی، مجال زاغ کجاست
هوش مصنوعی: در جایی که عاشقان به خاطر عشق تو به سر و صدا و فغان افتاده‌اند، خودت بگو که فرصت و جایی برای زاغ و دیگران وجود دارد؟