گنجور

شمارهٔ ۷۹

خوش آن دمید که در دام روزگار نسوخت
نیامد از عدم اینجا و زار زار نسوخت
کدام تنگدل از باده گرم گشت شبی
که چند روز دگر از غم خمار نسوخت
که دل به وعده ی شیرین لبی مقید ساخت
که تا به روز قیامت در انتظار نسوخت
چراغ عیش نیفروخت در سراچه ی دل
کسی که پیش تو خود را هزار بار نسوخت
شرار دل نه مرا ذره ذره سوزد و بس
درون کیست که صد بار ازین شرار نسوخت
درین محیط ندیدم دری که در طلبش
هزار طالب سرگشته در کنار نسوخت
هزار نخل جوان زیر خاک رفت و هنوز
جهان برای یکی بر سر مزار نسوخت
نه دوست بود که غمگین نگشت در غم دوست
نه یار بود که جانش برای یار نسوخت
مخور شراب فغانیو اشک گرم مریز
خمش که بهر دماغت فگار نسوخت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آن دمید که در دام روزگار نسوخت
نیامد از عدم اینجا و زار زار نسوخت
هوش مصنوعی: لحظه‌ای که در روزگار خوشی به سر می‌بریم، خوب است که آسیب نادیده‌ای به ما نرسد. ما از عدم و نیستی به اینجا نیامده‌ایم و نباید در این لحظه‌های خوب، درد و رنج بکشیم.
کدام تنگدل از باده گرم گشت شبی
که چند روز دگر از غم خمار نسوخت
هوش مصنوعی: کدام دل تنگ و غمگین از نوشیدن شراب و گرما خوشحال شده است، در حالی که چند روز بعد دوباره از غم و اندوه رنج خواهد برد؟
که دل به وعده ی شیرین لبی مقید ساخت
که تا به روز قیامت در انتظار نسوخت
هوش مصنوعی: دل را به وعده‌های شیرین زبانی مشغول کرده که تا روز قیامت در انتظار نماند.
چراغ عیش نیفروخت در سراچه ی دل
کسی که پیش تو خود را هزار بار نسوخت
هوش مصنوعی: چراغ خوشی در دل کسی که برای تو بارها خود را سوزانده، روشن نمی‌شود.
شرار دل نه مرا ذره ذره سوزد و بس
درون کیست که صد بار ازین شرار نسوخت
هوش مصنوعی: آتش عشق و دل‌سوزی من فقط به من آسیب می‌زند و در درون خودم کسی نیست که از این آتش بارها آسیب ندیده باشد.
درین محیط ندیدم دری که در طلبش
هزار طالب سرگشته در کنار نسوخت
هوش مصنوعی: در این فضا، دری را ندیدم که هزاران نفر به دنبال آن باشند و در کنار آن، کسی به عشقش سوخته باشد.
هزار نخل جوان زیر خاک رفت و هنوز
جهان برای یکی بر سر مزار نسوخت
هوش مصنوعی: هزاران نخل جوان به زیر خاک رفته‌اند، اما هنوز دنیا برای یکی از آنها بر سر مزارش عزاداری نکرده است.
نه دوست بود که غمگین نگشت در غم دوست
نه یار بود که جانش برای یار نسوخت
هوش مصنوعی: هیچ دوستی نیست که در غم دوست خود غمگین نشود و هیچ همراهی نیست که جانش را برای یار خود ندهد.
مخور شراب فغانیو اشک گرم مریز
خمش که بهر دماغت فگار نسوخت
هوش مصنوعی: شراب نخور و از اشک گرم خود مریز، تمام سختی‌ها و دردها را برای خودت نزن، چون این کار به عقل و فکر تو آسیب می‌زند.