گنجور

شمارهٔ ۷۷

طبیبم دید و درمانم ندانست
دوای درد پنهانم ندانست
بوصلم مژده داد اخترشناسی
ولیکن آفت جانم ندانست
چه آتش بود رو آورد در من
که دامان و گریبانم ندانست
که می گوید که حاسد چون ترا دید
بران لب جای دندانم ندانست
چه از آن بوی خوش کامشب صبا داشت
چو راه بیت احزانم ندانست
تو می گویی که عاشق دید مستم
بمرد و چاک دامانم ندانست
فغانی مست بود آن شوخ امشب
سخنهای پریشانم ندانست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طبیبم دید و درمانم ندانست
دوای درد پنهانم ندانست
هوش مصنوعی: پزشک من را معاینه کرد اما نتوانست درمانم را پیدا کند و از درد پنهان من آگاه نشد.
بوصلم مژده داد اخترشناسی
ولیکن آفت جانم ندانست
هوش مصنوعی: در آسمان، ستاره‌شناسی به من خبر خوشی داد، اما او نتوانست بداند که این خبر برای جانم مضر است.
چه آتش بود رو آورد در من
که دامان و گریبانم ندانست
هوش مصنوعی: در درونم آتشی شعله‌ور است که از شدت آن به خودم نمی‌توانم بیفتم و دامن و گریبانم را بشناسم.
که می گوید که حاسد چون ترا دید
بران لب جای دندانم ندانست
هوش مصنوعی: این جمله نشان می‌دهد که وقتی شخص حسود شما را ببیند، به قدری از کینه و حسادت پر می‌شود که نمی‌تواند خود را کنترل کند و نمی‌داند چطور باید واکنش نشان دهد. به نوعی، این حسادت آن‌قدر قوی است که او به فکر آسیب زدن به شما خواهد بود، اما در برابر شما به جای عمل، فقط ایستاده و نمایانگر احساسات درونی‌اش می‌شود.
چه از آن بوی خوش کامشب صبا داشت
چو راه بیت احزانم ندانست
هوش مصنوعی: امشب نسیم خوشبو چه حالتی دارد که نمی‌داند به کدامین سو باید برود و به خانه‌ی غم‌انگیزم بیاید.
تو می گویی که عاشق دید مستم
بمرد و چاک دامانم ندانست
هوش مصنوعی: تو می‌گویی که عاشق شده‌ای، اما نگاه خیره‌ام باعث شد که کسی دیگر نتواند از من آگاه شود و به درد و رنج من پی ببرد.
فغانی مست بود آن شوخ امشب
سخنهای پریشانم ندانست
هوش مصنوعی: شب گذشته، فغان مستی به سرم بود و آن دلربا سخنان آشفتگی‌هایم را درنیافت.