گنجور

شمارهٔ ۷۲

آنکه از لوح جفا نوک قلم باز گرفت
زین دعا گوی چرا لطف و کرم باز گرفت
مژده ی مهر و وفا می دهم یار مدام
خود ندیدم که دمی جور و ستم باز گرفت
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بعلاج
خواست صدره بنهد پیش، قدم باز گرفت
من همانروز ببستم نظر از آب حیات
که فلک درد می از ساغر جم باز گرفت
در بیابان مکافات یکی ده بدرود
هر که یک دانه ز مرغان حرم باز گرفت
می رسد گل که کند صد طبق لعل نثار
گر بهار از قدم سبزه درم باز گرفت
قلم شوق فغانی ورقت کرد سیاه
چند روزی که ازین صفحه قلم باز گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه از لوح جفا نوک قلم باز گرفت
زین دعا گوی چرا لطف و کرم باز گرفت
هوش مصنوعی: کسی که از نامه سختی و ظلم دست برداشت، حالا از او می‌پرسم چرا لطف و محبت را پس گرفت؟
مژده ی مهر و وفا می دهم یار مدام
خود ندیدم که دمی جور و ستم باز گرفت
هوش مصنوعی: من به تو خبری از عشق و وفاداری می‌دهم، زیرا هرگز یارم را ندیده‌ام که حتی برای لحظه‌ای به من ظلم و ستم کند.
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بعلاج
خواست صدره بنهد پیش، قدم باز گرفت
هوش مصنوعی: حالش را نمی‌توان وصف کرد، چرا که پزشکش برای درمانش خواسته که او را به اندازه‌ای آرام کند که قدمی به عقب بردارد.
من همانروز ببستم نظر از آب حیات
که فلک درد می از ساغر جم باز گرفت
هوش مصنوعی: من در همان روز که به زندگی و خوشی‌های حقیقی دل بستم، متوجه شدم که دنیا برایم درد و زحمت به ارمغان آورده و همانند ساغر شراب از من می‌گیرد.
در بیابان مکافات یکی ده بدرود
هر که یک دانه ز مرغان حرم باز گرفت
هوش مصنوعی: در بیابان عذاب، ده نفر به سعادت می‌رسند، هر کسی که یک دانه از پرندگان حرم را بگیرد.
می رسد گل که کند صد طبق لعل نثار
گر بهار از قدم سبزه درم باز گرفت
هوش مصنوعی: گل زود می‌رسد و زیبایی‌هایش را در قالب لعل (یاقوت) نثار می‌کند، اگر بهار مانع سبزه‌ها نشود و اجازه دهد جلوه کنند.
قلم شوق فغانی ورقت کرد سیاه
چند روزی که ازین صفحه قلم باز گرفت
هوش مصنوعی: قلم به خاطر شوق و هیجان، مدتی را به نوشتن مطالب غم‌انگیز اختصاص داد و حالا بعد از چند روز، از این نوشتار دست کشیده است.