گنجور

شمارهٔ ۷۱

غریب کوی تو بی ناله ی حزین ننشست
نداشت صحبت و با هیچ همنشین ننشست
نه مرغ بر سر من مور نیز خانه گرفت
کسی به راه بت خویش بیش ازین ننشست
چه غم ز دامن آلوده ی منست ترا
که گرد غیر به دامان و آستین ننشست
ز خاک کشته ی زهر فراق سبزه دمید
هنوز یکسر مویت بر انگبین ننشست
گل مراد ز روی تو شمع مجلس چید
که تا نخاست ازو شعله بر زمین ننشست
هزار زهره جبین رام تازیانه ی تست
بدین ظهور بلند اختری بزین ننشست
خراب آن دو لب لعل یار خویشتنم
که هرگز او ز حیا با بتان چین ننشست
خوش آن حریف که هر چند درد درد کشید
گره به گوشه ی ابرو نزد غمین ننشست
حسود بر دل تنگم هزار داغ نهاد
که یکرهش عرق از شرم بر جبین ننشست
به دامن تو چه زیباست قطره های شراب
به برگ لاله و گل شبنم این چنین ننشست
برای صبح وصالت فغانی مهجور
شبی نرفت که تا روز در کمین ننشست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غریب کوی تو بی ناله ی حزین ننشست
نداشت صحبت و با هیچ همنشین ننشست
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق به تو باعث می‌شود که کسی در دوری از تو بی‌صدا و بی‌ناله نشیند و با هیچ‌کس هم‌صحبت نشود. غم و tristeza وجودش را پر کرده و فقط در فکر توست.
نه مرغ بر سر من مور نیز خانه گرفت
کسی به راه بت خویش بیش ازین ننشست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره دارد که هیچ پرنده‌ای بر سر من nest نکرد و همچنین کسی در مسیر عشق و معبود خود بیشتر از این توقف نکرد. به طور کلی، احساس تنهایی و نداشتن ارتباط عمیق با دیگران را بیان می‌کند.
چه غم ز دامن آلوده ی منست ترا
که گرد غیر به دامان و آستین ننشست
هوش مصنوعی: چرا نگران آلوده بودن دامن من هستی؟ که گرد و غباری از غیر به دامن و آستینم نچسبیده است.
ز خاک کشته ی زهر فراق سبزه دمید
هنوز یکسر مویت بر انگبین ننشست
هوش مصنوعی: از دل خاکی که بر اثر جدایی بر اثر غم عشق هلاک شده، گیاهی سبز و تازه روییده است. با این حال، هنوز موی تو بر عطر خوشی نچسبیده و بوی خوشی به خود نگرفته است.
گل مراد ز روی تو شمع مجلس چید
که تا نخاست ازو شعله بر زمین ننشست
هوش مصنوعی: گل زیبایی که در مجلس چیده شده، ناشی از جمال توست. وقتی تو حضور داری، هیچ چیزی نمی‌تواند شعله عشق را در دل خاموش کند و تأثیر وجود تو همیشه باقی خواهد ماند.
هزار زهره جبین رام تازیانه ی تست
بدین ظهور بلند اختری بزین ننشست
هوش مصنوعی: هزاران دلبر زیبا به خاطر تازیانه تو رام و تسلیم شده‌اند. در این نزدیکی، ستاره‌ای بلند و درخشان به وجود آمده که کسی نتوانسته کنار آن بنشیند.
خراب آن دو لب لعل یار خویشتنم
که هرگز او ز حیا با بتان چین ننشست
هوش مصنوعی: آن دو لب زیبا و سرخ یارم مرا ویران کرده‌اند، چرا که او هرگز از حیا با معشوقان چینی خود ننشسته است.
خوش آن حریف که هر چند درد درد کشید
گره به گوشه ی ابرو نزد غمین ننشست
هوش مصنوعی: شخصی را در نظر بگیر که با وجود تمام سختی‌ها و دردهایی که متحمل می‌شود، هرگز ناامید و غمگین نمی‌شود. او با روحیه‌ای شاداب و قوی، به زندگی ادامه می‌دهد و هرگز خود را در گوشه‌ای از غم و اندوه محبوس نمی‌کند.
حسود بر دل تنگم هزار داغ نهاد
که یکرهش عرق از شرم بر جبین ننشست
هوش مصنوعی: حسود بر دل گرفتۀ من هزار غم و درد گذاشت، اما من به قدری شرمنده بودم که حتی عرق نمی‌توانستم بریزم.
به دامن تو چه زیباست قطره های شراب
به برگ لاله و گل شبنم این چنین ننشست
هوش مصنوعی: قطره‌های شراب بر دامن تو به قدری زیباست که بر روی برگ لاله و گل شبنم این‌گونه نمی‌نشیند.
برای صبح وصالت فغانی مهجور
شبی نرفت که تا روز در کمین ننشست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به صبح دیدار تو، غم و اندوه شب حاضر بود و لحظه‌ای در کمین نشسته بود که ببیند کی صبح می‌شود.