شمارهٔ ۶۵
دوش جان زندگی از چشمه ی حیوان تو داشت
دیده آب دگر از چاه زنخدان تو داشت
دل بسی چاشنی ازچشمه ی نوش تو گرفت
دیده چندین نمک از پسته ی خندان تو داشت
روزگار دل دیوانه برآشفت که دوش
کار با سلسله ی زلف پریشان تو داشت
عشق می خواست که رسوا کند ای خرقه ی تر
دست بر من زد و در آتش سوزان تو داشت
ملک دل خرم و آراسته بی شرکت غیر
شد به قربان خیال تو که فرمان تو داشت
از گل عشق فراهم نشود غنچه ی دل
وین گشادیست که از چاک گریبان تو داشت
بلبلی صبح فغانی غزلی خواند غریب
گریه آورد مگر نسخه ی دیوان تو داشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش جان زندگی از چشمه ی حیوان تو داشت
دیده آب دگر از چاه زنخدان تو داشت
هوش مصنوعی: دیشب جانم از چشمهای که تو به من دادهای زندگی میگرفت و چشمم از چاه زیبایی لبهای تو سیراب میشد.
دل بسی چاشنی ازچشمه ی نوش تو گرفت
دیده چندین نمک از پسته ی خندان تو داشت
هوش مصنوعی: دل من از چشمه شیرین تو بسیار شیرینی و لذت گرفته و چشمانم نیز نمکینی را از پسته خوشمزه و شاداب تو تجربه کرده است.
روزگار دل دیوانه برآشفت که دوش
کار با سلسله ی زلف پریشان تو داشت
هوش مصنوعی: زمانه دل دیوانه را آزرد، زیرا شب گذشته با رشتههای نامنظم موی تو مشغول بود.
عشق می خواست که رسوا کند ای خرقه ی تر
دست بر من زد و در آتش سوزان تو داشت
هوش مصنوعی: عشق میخواست که مرا رسوا کند، ای لباس ساده، دستی روی من کشید و در آتش سوزان تو شعلهور بود.
ملک دل خرم و آراسته بی شرکت غیر
شد به قربان خیال تو که فرمان تو داشت
هوش مصنوعی: دل من شاد و پر از زیبایی شده و فقط به خاطر خیال تو، زیرا تو تنها کسی هستی که بر دل من فرمانروایی میکنی.
از گل عشق فراهم نشود غنچه ی دل
وین گشادیست که از چاک گریبان تو داشت
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که از عشق نمیتوان به طور کامل احساس و هیجان دل را به دست آورد و این نکتهای است که از رنجهای پنهان و مشکلاتی که در دل پنهان است، ناشی میشود.
بلبلی صبح فغانی غزلی خواند غریب
گریه آورد مگر نسخه ی دیوان تو داشت
هوش مصنوعی: بلبل در صبح آهنگی غمگین و شاعرانه نواخت و با صدایش اشک را به چشمان غریبی آورد، شاید که در دل او یاد تو را داشت.