شمارهٔ ۵۹
دل از نظارهٔ آن گلعذارم گلشنست امشب
چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب
سپندم خوشهٔ پروین و شمع مهر همزانو
مه نو پاسبان و زهرهام چوبکزنست امشب
وصالم هست اما زَهرهٔ بوس و کنارم نیست
گلم در خوابگاه و خار در پیراهنست امشب
گذشت از کاوکاو غمزه سیل خونم از دامن
به چشمم آنچه مژگان بود گویا سوزنست امشب
گلافشانی چشمم بین که باز از گریهٔ شادی
برم از ارغوان و لاله خرمن خرمنست امشب
دل صد پارهام کز برق دیدارست در آتش
نه مشت پارهٔ الماس کوه آهنست امشب
سپند آتش خویشم، مبادا بنگرد چشمی
ز بخت نیم بیدار آنچه در دست منست امشب
فغانی قصه کوته ساز تا روشن نگردانی
که با دیوانه مهتابی مقیم گلخنست امشب
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل از نظارهٔ آن گلعذارم گلشنست امشب
چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب
هوش مصنوعی: امشب دل من به خاطر تماشای آن معشوق زیبا خوشحال و شاداب است و چشمانم که مانند روغن بادام روشن و درخشان هستند، نور چشمم را بیشتر کردهاند.
سپندم خوشهٔ پروین و شمع مهر همزانو
مه نو پاسبان و زهرهام چوبکزنست امشب
هوش مصنوعی: من با شوق و شوقی که دارم، در کنار خوشههای پروین و شمع مهربان قرار گرفتهام، و در این شب ماه نو، زهره به من میخورد و زندگیم را شیرینتر میکند.
وصالم هست اما زَهرهٔ بوس و کنارم نیست
گلم در خوابگاه و خار در پیراهنست امشب
هوش مصنوعی: دوست من در حال حاضر در دسترس نیست و نمیتوانم او را ببوسم یا در کنار خود داشته باشم. احساس میکنم دوری او مانند خاری در دل و زندگیام است. این شب هم با غم و اندوه سپری میشود.
گذشت از کاوکاو غمزه سیل خونم از دامن
به چشمم آنچه مژگان بود گویا سوزنست امشب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساسات عمیق خود صحبت میکند. او به اشارهای به بلایای روحی و عاطفیاش میپردازد و میگوید که دلتنگی و غم به حدی عمیق است که گویی از چشمانش اشکها مانند سیل سرازیر میشود. همچنین، او به سوزنی اشاره میکند که ممکن است بیانگر درد یا رنجی باشد که در این شب خاص احساس میکند. به طور کلی، مضمون این ابیات غم و اندوهی عمیق و تصویری از نگاه شاعر به وضعیت روحی خود است.
گلافشانی چشمم بین که باز از گریهٔ شادی
برم از ارغوان و لاله خرمن خرمنست امشب
هوش مصنوعی: چشمم مثل گل، خوشحالیام را آشکار میکند و بار دیگر به خاطر شادی، از آنچه میبینم، اشک میریزم. امشب گلهای ارغوان و لاله در هر گوشهای کنار هم هستند.
دل صد پارهام کز برق دیدارست در آتش
نه مشت پارهٔ الماس کوه آهنست امشب
هوش مصنوعی: دل من که از دیدن تو هزار تکه شده، در آتش قرار دارد. این آتش نه یک مشت از تکههای الماس است، بلکه شبیه به آهنی است که در آتش میسوزد.
سپند آتش خویشم، مبادا بنگرد چشمی
ز بخت نیم بیدار آنچه در دست منست امشب
هوش مصنوعی: من مانند آتش با انرژی و حرارت درونم، نکنه کسی با چشمی بیدار، به آنچه که امشب در دست دارم، نگاه کند.
فغانی قصه کوته ساز تا روشن نگردانی
که با دیوانه مهتابی مقیم گلخنست امشب
هوش مصنوعی: بگو داستان را مختصر و روشن بیان کن تا مشخص شود که امشب دیوانهای در زیر نور ماه در اتاقی بسته و تاریک زندگی میکند.