گنجور

شمارهٔ ۵۷

دهی حیات ابد این دم از تو نیست عجب
به یک کرشمه کشی این هم از تو نیست عجب
ز من که سوخته ام عیش و خرمی عجبست
تو شادزی که دل خرم از تو نیست عجب
هزار بار نمک بر جراحتم زده یی
یکی اگر بنهی مرهم از تو نیست عجب
دگر ز خون شهیدان عشق طوفانست
چنین هزار درین عالم از تو نیست عجب
چنین که در خم زنار می کشی دل ما
بکفر اگر بشود محکم از تو نیست عجب
مدام مست شراب غروری ای خواجه
اگر ز دست دهی خاتم از تو نیست عجب
بر آر ناله فغانی و خون ببار از چشم
تو خانه سوخته یی ماتم از تو نیست عجب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دهی حیات ابد این دم از تو نیست عجب
به یک کرشمه کشی این هم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: این دمی که در آن زندگی ابدی وجود دارد، از تو نشأت نمی‌گیرد. عجیب است که با یک اشاره، همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهی و این هم باز از تو نیست که تعجب‌آور است.
ز من که سوخته ام عیش و خرمی عجبست
تو شادزی که دل خرم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: اینکه من در حال سوختن و ناراحتی هستم و از زندگی هیچ لذتی نمی‌برم، جالب است که تو با دل شاد و خوشحال زندگی می‌کنی، ولی دل شاد من به خاطر تو نیست.
هزار بار نمک بر جراحتم زده یی
یکی اگر بنهی مرهم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: بارها زخم‌هایم را با نمک سوزانده‌ای، اما اگر تو بتوانی مرهمی بگذاری، چه شگفتی دارد که از تو خبری نیست.
دگر ز خون شهیدان عشق طوفانست
چنین هزار درین عالم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: در این دنیا، عشق و خون شهیدان موجب ایجاد طوفان و تحولی بزرگ شده است. شگفتا که هیچ کدام از این ویژگی‌ها از تو نیست و این موضوع عجیب است.
چنین که در خم زنار می کشی دل ما
بکفر اگر بشود محکم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: آن‌گونه که تو با کمر خود دلم را به خود می‌کشی، اگر دل من به کفر هم تبدیل شود، از تو چیزی عجیب نیست.
مدام مست شراب غروری ای خواجه
اگر ز دست دهی خاتم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: ای آقایی که همیشه در مستی و غرور هستی، اگر بخواهی انگشترت را از دست بدهی، جای تعجبی نیست.
بر آر ناله فغانی و خون ببار از چشم
تو خانه سوخته یی ماتم از تو نیست عجب
هوش مصنوعی: با صدای بلند ناله کن و اشک بریز، چرا که در وجود تو خانه‌ای سوخته و پر از غم وجود دارد که جای تعجب نیست.