شمارهٔ ۵۱
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
هر یک جدا ز عشق تو سوزند و من جدا
من چون زیم که هر نفس آن لعل آتشین
می سوزدم بخنده جدا وز سخن جدا
گر جان ز تن جدا شود و تن ز جان چه غم
یا رب مباد درد تو از جان و تن جدا
یک جلوه کرد شمع جمالت شب وصال
افتاد پرتویش بهر انجمن جدا
دامیست جعد پرشکنت کز فریب و فن
دارد هزار سلسله در هر شکن جدا
گر خون ز داغ هجر تو گرید غریب نیست
آواره یی که بهر تو شد از وطن جدا
در بیستون ز صورت شیرین جدا شود
هر پاره یی که شد ز دل کوهکن جدا
در مصر جان ز گریه ی کنعانیان هنوز
یوسف جداست غرقه بخون پیرهن جدا
از گرد خانه ی تو فغانی جدا نشد
بلبل کجا شود ز حریم چمن جدا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
هر یک جدا ز عشق تو سوزند و من جدا
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که بدن از روح جدا میشود و روح از بدن. در آن زمان، هر کدام به تنهایی از عشق تو میسوزند و من نیز از آنها جدا هستم.
من چون زیم که هر نفس آن لعل آتشین
می سوزدم بخنده جدا وز سخن جدا
هوش مصنوعی: من مانند گوهری سوزانم که هر لحظه در آتش میسوزد و از دیگران جدا است، همواره با لبخند و با حرفهایم، فاصلهای از خودم ایجاد میکنم.
گر جان ز تن جدا شود و تن ز جان چه غم
یا رب مباد درد تو از جان و تن جدا
هوش مصنوعی: اگر روح از بدن جدا شود و بدن بدون روح بماند، چه جای نگرانی است؟ ای خدا، کاش که درد تو از جان و بدن جدا نباشد.
یک جلوه کرد شمع جمالت شب وصال
افتاد پرتویش بهر انجمن جدا
هوش مصنوعی: یکبار درخشش زیبایی تو در شب وصال ظاهر شد و پرتو آن، انجمن را تحت تاثیر قرار داد و به تماشاچیان آن فضا نشان داد.
دامیست جعد پرشکنت کز فریب و فن
دارد هزار سلسله در هر شکن جدا
هوش مصنوعی: آن موهای مجعد و زیبا مانند دامهایی است که به خاطر فریبندگی و هنر خود، هزاران زنجیر متفاوت در هر پیچ و تاب دارند.
گر خون ز داغ هجر تو گرید غریب نیست
آواره یی که بهر تو شد از وطن جدا
هوش مصنوعی: اگر از شدت دوری تو، خون گریه کند، غریب نیست. این درد و غم برای کسانی که به خاطر تو از وطن خود دور شدهاند، طبیعی است.
در بیستون ز صورت شیرین جدا شود
هر پاره یی که شد ز دل کوهکن جدا
هوش مصنوعی: هر بخشی از این سنگ که از زیبایی جدا شود، همانطور که دل کوهکن از آن جدا شده، در بیستون باقی میماند.
در مصر جان ز گریه ی کنعانیان هنوز
یوسف جداست غرقه بخون پیرهن جدا
هوش مصنوعی: در مصر، هنوز از گریه و اندوه کنعانیان خبری هست و یوسف از آنها جدا و غرق در خون پیراهنش است.
از گرد خانه ی تو فغانی جدا نشد
بلبل کجا شود ز حریم چمن جدا
هوش مصنوعی: بلبل همیشه در اطراف خانه تو آواز میخواند و هرگز جدا نمیشود، زیرا او نمیتواند از حریم چمن دور شود.