گنجور

شمارهٔ ۴۸

زهی سرسبزی از سرو بلندت تاج شاهی را
فروغ از لمعه ی مهر رخت شمع الهی را
زشوق لاله ی روی تو دارم آتشی در دل
که تا روز جزا داغش نیندازد سیاهی را
خط سبزت بخون عاشقان محضر نوشت آخر
دل آشفته هم میداد اول این گواهی را
چه شد وه کز فغان و گریه هرگز نیست آرامم
قراری هست آخر بکرمانی مرغ و ماهی را
سحرگه چون غم روز جدایی در دلم افتد
بآه سرد بنشانم چراغ صبحگاهی را
رخ زرد مرا اشک جگرگون تازه میدارد
سرشک ارغوانی گل بود رخسار کاهی را
چه عذر مقدمت خواهد فغانی چون شوی حاضر
که بندد حیرت حسنت زبان عذرخواهی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی سرسبزی از سرو بلندت تاج شاهی را
فروغ از لمعه ی مهر رخت شمع الهی را
هوش مصنوعی: به چه زیبایی، سرسبزی و طراوت از قامت بلند تو ناشی می‌شود، تاج پادشاهی‌ات درخشش خود را از پرتو چهره مهربان تو می‌گیرد، مانند شمعی الهی.
زشوق لاله ی روی تو دارم آتشی در دل
که تا روز جزا داغش نیندازد سیاهی را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، آتشی در دل دارم که این احساس تا روز قیامت هم خاموش نخواهد شد و هیچ چیز نمی‌تواند آن را کاهش دهد.
خط سبزت بخون عاشقان محضر نوشت آخر
دل آشفته هم میداد اول این گواهی را
هوش مصنوعی: نامه‌ات را که با خط سبز نوشتی، بخوان ای عاشق، با این حال که دل پرآشفتگی داشتم، در نهایت این گواهی را به تو دادم.
چه شد وه کز فغان و گریه هرگز نیست آرامم
قراری هست آخر بکرمانی مرغ و ماهی را
هوش مصنوعی: در این شعر، فرد از احساس ناراحتی و بی‌قراری خود سخن می‌گوید. او می‌گوید که از فریاد و گریه‌اش هیچ آرامشی پیدا نکرده و به نوعی نشان‌دهنده تشویش درونی اوست. به نظر می‌رسد این حالت ناآرامی ادامه دارد و او به نوعی از ارتباط بین دنیاهای مختلف همچون موجودات طبیعی اشاره می‌کند، مانند پرنده و ماهی که هر کدام در فضای خود زندگی می‌کنند. در کل، بیانگر حس عمیق غم و نارضایتی و عدم آرامش در زندگی است.
سحرگه چون غم روز جدایی در دلم افتد
بآه سرد بنشانم چراغ صبحگاهی را
هوش مصنوعی: صبح زود هنگامی که غم جدایی در دلم احساس می‌شود، با آهی سرد چراغ صبح را خاموش می‌کنم.
رخ زرد مرا اشک جگرگون تازه میدارد
سرشک ارغوانی گل بود رخسار کاهی را
هوش مصنوعی: چهره زرد من با اشک‌های تازه و شفاف، مثل قطرات ارغوانی گل، زیبایی خاصی به چهره کاهی من می‌بخشد.
چه عذر مقدمت خواهد فغانی چون شوی حاضر
که بندد حیرت حسنت زبان عذرخواهی را
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو به حدی است که حیرت می‌آفریند، دیگر چه دلیلی می‌تواند توجیه‌کننده عذری باشد که بخواهی برای ناز و زیبایی‌ات بیاوری؟ وقتی خودت را نشان می‌دهی، جاذبه‌ات آنقدر قوی است که همه چیز را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.