گنجور

شمارهٔ ۴۶

بر دل فزود خال تو داغی دگر مرا
افروخت از رخ تو چراغی دگر مرا
هر جام می که در نظرم می‌دهی به غیر
داغی‌ست تازه بر سر داغی دگر مرا
این‌دم که بی رقیب روی‌، گیرمت عنان
زین خوبتر کجاست فراغی دگر مرا
هر روز بهر دفع غم از خانه همدمی
بیرون برد به گلشن و باغی دگر مرا
اما بجز نوید وصالت عجب که کس
از ره برد به لابه و لاغی دگر مرا
داغم از آن گل‌ست فغانی درین چمن
کی دل کشد به لاله و راغی دگر مرا‌؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر دل فزود خال تو داغی دگر مرا
افروخت از رخ تو چراغی دگر مرا
هوش مصنوعی: نقش زیبای چهره‌ات بر دل من باعث شده که احساسات جدیدی را تجربه کنم و از نور چهره‌ات روشنی و گرمای تازه‌ای در وجودم به وجود آمده است.
هر جام می که در نظرم می‌دهی به غیر
داغی‌ست تازه بر سر داغی دگر مرا
هوش مصنوعی: هر غیر از می که در مقابل من می‌گذاری، فقط باعث می‌شود که داغی تازه‌ای بر زخم قدیمی‌ام اضافه شود.
این‌دم که بی رقیب روی‌، گیرمت عنان
زین خوبتر کجاست فراغی دگر مرا
هوش مصنوعی: در این لحظه که تو بدون هیچ رقیبی نزد من هستی، دلم می‌خواهد بدانم کجای دیگری می‌توانم آرامش بیشتری پیدا کنم.
هر روز بهر دفع غم از خانه همدمی
بیرون برد به گلشن و باغی دگر مرا
هوش مصنوعی: هر روز برای فرار از غم و اندوه، دوستی را از خانه بیرون می‌برم تا به باغ و گلستانی دیگر برویم.
اما بجز نوید وصالت عجب که کس
از ره برد به لابه و لاغی دگر مرا
هوش مصنوعی: به جز خبر خوش وصالت، تعجب است که هیچ‌کس از راه‌های دیگر نتوانسته به من برسد.
داغم از آن گل‌ست فغانی درین چمن
کی دل کشد به لاله و راغی دگر مرا‌؟
هوش مصنوعی: درد من از آن گل است که در این باغ می‌خواند. حالا چه کسی دلش به گل لاله و دیگر زیبایی‌ها خوش شود؟