گنجور

شمارهٔ ۴۴۸

نمودی روی گرم خویش و عاشق ساختی بازم
چه کردی شمع من، در آتشی انداختی بازم
چه جولان بود یارب این که از پیشم چو بگذشتی
به کینم گرم کردی رخش و بر سر تاختی بازم
دو روزی برده بودی از بلا و آفتم بیرون
به یک بازی آن شوخ بلا درباختی بازم
پی سوز رقیبان گرم کردی مهر خود با من
به شوخی در تنور دیگران انداختی بازم
چنان از حال خویشم بردی ای بیگانه‌وَش بیرون
که در خیل اسیران دیدی و نشناختی بازم
غبار من ز میدان بلا یک ذره ننشیند
به جولان رفتی ای ترک و علم افراختی بازم
فغانی رسته بودم چندگاه از طعن بدگویان
درین سودا درآوردی و رسوا ساختی بازم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمودی روی گرم خویش و عاشق ساختی بازم
چه کردی شمع من، در آتشی انداختی بازم
هوش مصنوعی: تو با نمای زیبای خود، مرا عاشق کردی و حالا نمی‌دانم چه کار کردی که همچون شمعی، دوباره در آتش سوزانده شدم.
چه جولان بود یارب این که از پیشم چو بگذشتی
به کینم گرم کردی رخش و بر سر تاختی بازم
هوش مصنوعی: ای کاش بدانم چه حال و هوایی داشتی وقتی که از پیش من گذشتی؛ احساساتم را به شدت تحت تاثیر قرار دادی و با شجاعت به جلو به سمت من آمدی.
دو روزی برده بودی از بلا و آفتم بیرون
به یک بازی آن شوخ بلا درباختی بازم
هوش مصنوعی: مدتی کوتاه از مشکلات و سختی‌ها رهایی یافته بودی، اما به یک حرکت ناپخته و نادانی، دوباره دچار آن بلاها شدی و باختی.
پی سوز رقیبان گرم کردی مهر خود با من
به شوخی در تنور دیگران انداختی بازم
هوش مصنوعی: تو به خاطر حسادت دشمنانت، محبت خود را نسبت به من به طعنه و شوخی در میان دیگران قرار دادی، اما دوباره به یاد من افتادی.
چنان از حال خویشم بردی ای بیگانه‌وَش بیرون
که در خیل اسیران دیدی و نشناختی بازم
هوش مصنوعی: تو به قدری من را از خود بی‌خود کردی، ای غریبه، که حتی وقتی در میان گروهی از اسیران بودی، نتوانستی مرا بشناسی و بازگردانی.
غبار من ز میدان بلا یک ذره ننشیند
به جولان رفتی ای ترک و علم افراختی بازم
هوش مصنوعی: غبار من از میدان سختی و بلا هیچ زمانی برطرف نمی‌شود. ای ترک، تو به میدان دلاوری رفتی و پرچم را بلند کردی، دوباره بازگرد.
فغانی رسته بودم چندگاه از طعن بدگویان
درین سودا درآوردی و رسوا ساختی بازم
هوش مصنوعی: چند وقتی از انتقادات بدگویان دور شده بودم، اما تو دوباره من را به این موضوع کشاندی و رسوا کردی.