گنجور

شمارهٔ ۴۴۳

چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم
شود از ناله هر دم تیز تر سوی تو آهنگم
دلم را از جمالت پرده ی هستی بود مانع
ز محرومی کنون با هستی خود بر سر جنگم
چو می گویم غم خود با کسی بی غنچه ی لعلت
نفس با گریه می آید برون از سینه ی تنگم
خوشم با سوز و درد و ناله ی خود، کاین سرود غم
فراغت می دهد از صوت عود و نغمه ی چنگم
دمد شاخ گل و از غنچه اش بوی وفا آید
ز شوق عارضت هر جا که افتد اشک گلرنگم
بصد منزل مرا می افگند دور از مه رویت
فلک چون می کشد سر رشته ی وصل تو در چنگم
فغانی چون کنم باور که حالم از کسی پرسد
جفا جویی که سال و مه نپرسد نام از ننگم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم
شود از ناله هر دم تیز تر سوی تو آهنگم
هوش مصنوعی: هر چند که جدایی و درد آن باعث شده رنگ و رویم بپره و ضعیف شوم، اما هر لحظه بیشتر از قبل به سوی تو می‌زنم. صدای ناله‌هایم هم تندتر و رساتر می‌شود.
دلم را از جمالت پرده ی هستی بود مانع
ز محرومی کنون با هستی خود بر سر جنگم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی تو تحت تأثیر وجود این دنیا قرار گرفته و مانع از رسیدن به راحتی و آرامش شده. حالا با خودم درگیر هستم و با همه چیز این دنیا در حال جنگم.
چو می گویم غم خود با کسی بی غنچه ی لعلت
نفس با گریه می آید برون از سینه ی تنگم
هوش مصنوعی: وقتی درد و غم خود را با کسی در میان می‌گذارم، به خاطر یاد تو، اشکهایم از دل تنگم بیرون می‌ریزد.
خوشم با سوز و درد و ناله ی خود، کاین سرود غم
فراغت می دهد از صوت عود و نغمه ی چنگم
هوش مصنوعی: من از احساس درد و ناله‌های خود لذت می‌برم، زیرا این غم و اندوهی که دارم به من آرامش می‌دهد و شعری سرشار از اندوه می‌سازد که از صداي عود و نغمهٔ چنگ بهتر است.
دمد شاخ گل و از غنچه اش بوی وفا آید
ز شوق عارضت هر جا که افتد اشک گلرنگم
هوش مصنوعی: وقتی که شاخ و برگ گل می‌رویند و از غنچه‌اش بوی وفا به مشام می‌رسد، هر بار که از شوق تو اشک می‌ریزم، این اشک مانند گل رنگی می‌شود.
بصد منزل مرا می افگند دور از مه رویت
فلک چون می کشد سر رشته ی وصل تو در چنگم
هوش مصنوعی: با فاصله های زیاد و در راه های طولانی، دور از چهره ی زیبایت، سرنوشت مرا به پیش می‌برد؛ همان‌طور که در دستانم رشته‌ی ارتباط با تو را می‌چرخاند.
فغانی چون کنم باور که حالم از کسی پرسد
جفا جویی که سال و مه نپرسد نام از ننگم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم فغان کنم، وقتی که کسی حال مرا نمی‌پرسد و در عوض به جفا و بی‌رحمی مشغول است، بی‌آنکه سال و ماهی از من بپرسد تا نام ننگینم را بشنود؟