گنجور

شمارهٔ ۴۳۱

کی بود ای گل که تنگت در دل شیدا کشم
چند ناز سرو و جور غنچهٔ رعنا کشم
بی‌گل روی تو در خلوت‌سرای چشم و دل
خوش نباشد گر هزاران صورت زیبا کشم
می‌کشم دامن ز گرد راهت از غیرت ولی
گر دهد دستم روان در دیدهٔ بینا کشم
چند دور از چشمهٔ نوش تو از درد فراق
سر نهم در آب شور دیده و دریا کشم
مانده‌ام در دشت حرمان و ز دست روزگار
آنقدر فرصت نمی‌یابم که خار از پا کشم
تنگ شد بر من فضای شهر از آن مشکین‌غزال
دست همت بعد ازین در دامن صحرا کشم
چون فغانی از دل سوزان و چشم اشکبار
شعله از دریا برآرم لاله از خارا کشم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کی بود ای گل که تنگت در دل شیدا کشم
چند ناز سرو و جور غنچهٔ رعنا کشم
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، چه کسی را در دل عاشق خود جا داده‌ای که من بخواهم برای تو اینقدر سختی بکشم و ناز و زیبایی تو را تحمل کنم؟
بی‌گل روی تو در خلوت‌سرای چشم و دل
خوش نباشد گر هزاران صورت زیبا کشم
هوش مصنوعی: بدون گل روی تو، در خلوت‌های چشم و دل هیچ خوشحالی وجود ندارد، حتی اگر هزاران چهره زیبا را به تصویر بکشم.
می‌کشم دامن ز گرد راهت از غیرت ولی
گر دهد دستم روان در دیدهٔ بینا کشم
هوش مصنوعی: من به خاطر غیرتی که دارم، دامن خود را از کنار راهت می‌کشم، اما اگر دستم به چشمی بینا برسد، آن را خواهم گرفت.
چند دور از چشمهٔ نوش تو از درد فراق
سر نهم در آب شور دیده و دریا کشم
هوش مصنوعی: مدتی است که از دسترسی به عشق تو دور شده‌ام و به همین خاطر در آب شور چشمانم اشک می‌ریزم و دریا به وجود می‌آورم.
مانده‌ام در دشت حرمان و ز دست روزگار
آنقدر فرصت نمی‌یابم که خار از پا کشم
هوش مصنوعی: در دشت بی‌امیدی مانده‌ام و به قدری از دست روزگار گرفتار شده‌ام که حتی زمانی برای برداشتن خار از پایم پیدا نمی‌کنم.
تنگ شد بر من فضای شهر از آن مشکین‌غزال
دست همت بعد ازین در دامن صحرا کشم
هوش مصنوعی: فضای شهر برای من تنگ و محدود شده است، به همین خاطر دیگر نمی‌توانم در اینجا بمانم و به زودی به دامن صحرا می‌روم تا آزادانه زندگی کنم.
چون فغانی از دل سوزان و چشم اشکبار
شعله از دریا برآرم لاله از خارا کشم
هوش مصنوعی: وقتی که از دل سوخته‌ام فریادی برآورم و چشمانم پر از اشک باشد، از دریا شعله‌ای برمی‌خیزد و از دل سنگ لاله‌ای می‌کشم.