گنجور

شمارهٔ ۴۲۴

شب آه و ناله از دل غمناک می زدم
برق فنا بخرمن افلاک می زدم
از درد بلبلان خزان دیده در چمن
خوناب دیده بر ورق تاک می زدم
در آرزوی جلوه ی گلهای آتشین
از سوز سینه شعله بخاشاک می زدم
می زد رقم بخون رزان باد صبح و من
بر اشک سرخ و روی چو زر خاک می زدم
دستم اگر نه دامن وصل تو می گرفت
آتش برخت هستی خود پاک می زدم
بر روی بخت خفته بداغ خمار غم
از جام باده آب طربناک می زدم
برنامه ی سیاه فغانی ز سوز دل
خوناب دیده از جگر چاک می زدم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب آه و ناله از دل غمناک می زدم
برق فنا بخرمن افلاک می زدم
هوش مصنوعی: در تاریکی شب از دل حزن و اندوه ناله و آه می‌زدم و با حالتی پر از درد به آسمان و ستاره‌ها نگاه می‌کردم.
از درد بلبلان خزان دیده در چمن
خوناب دیده بر ورق تاک می زدم
هوش مصنوعی: در میان چمنزار، از غم و درد بلبلانی که در فصل پاییز به سر می‌برند، اشک‌هایی شبیه به خون بر برگ‌های تاک می‌ریختم.
در آرزوی جلوه ی گلهای آتشین
از سوز سینه شعله بخاشاک می زدم
هوش مصنوعی: من در حسرت زیبایی گل‌های آتشینی بودم و از شدت درد درونم، به آتش زدن شاخ و برگ‌ها مشغول شدم.
می زد رقم بخون رزان باد صبح و من
بر اشک سرخ و روی چو زر خاک می زدم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر زیبایی از صبح و احساساتش اشاره می‌کند. او می‌گوید که صبح در حال نزدیک شدن است و او در حالی که اشک می‌ریزد، بر خاکی که طلایی به نظر می‌رسد، ضربه می‌زند. این تصویر نشان‌دهنده تلاقی احساسات عمیق و زیبایی‌های طبیعت است.
دستم اگر نه دامن وصل تو می گرفت
آتش برخت هستی خود پاک می زدم
هوش مصنوعی: اگر دامن وصال تو را در دست داشتم، آتش من بر وجود خودم را خاموش می‌کردم.
بر روی بخت خفته بداغ خمار غم
از جام باده آب طربناک می زدم
هوش مصنوعی: روی سرنوشت خواب آلود، با درد غم، از جام خوشی و خوشحالی می نوشیدم.
برنامه ی سیاه فغانی ز سوز دل
خوناب دیده از جگر چاک می زدم
هوش مصنوعی: من از دل پر از درد و اندوه خود، با عواطف شدید، شعری غمناک می‌نوشتم و اشک‌های چشمانم چون جوی خون بر روی جگر زخم‌زده‌ام جاری بود.