گنجور

شمارهٔ ۴۱۹

آه کز هجر تو شب‌ها باده خون دانسته‌ام
خورده‌ام خون و شراب لاله‌گون دانسته‌ام
سوزدم هرکسی به لطفی، این سزای آنکه من
دیده‌ام شور اسیران و جنون دانسته‌ام
خواهدم امروز از هر روز نیکوتر گذشت
زان که من نظاره رویت شگون دانسته‌ام
خاطرت هردم به سویی می‌کشد بی‌اختیار
در سرت ای گل هوایی هست، چون دانسته‌ام
سوزدم هر بی‌وفا بهر نگاهی هر زمان
ای فغانی قدر آن دلجو کنون دانسته‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه کز هجر تو شب‌ها باده خون دانسته‌ام
خورده‌ام خون و شراب لاله‌گون دانسته‌ام
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستم بگویم که در غم دوری تو، شب‌ها به جای شراب، اشک ریخته‌ام و حقیقتاً زهر جدایی را به طعم شراب سرخ رنگ درک کرده‌ام.
سوزدم هرکسی به لطفی، این سزای آنکه من
دیده‌ام شور اسیران و جنون دانسته‌ام
هوش مصنوعی: هر کسی را که با محبت و مهربانی سوزانده‌ام، نتیجه‌اش این است که من درک کرده‌ام چه حال و روزی دارند آنهایی که اسیر عشق‌اند و دیوانه‌وار درگیر آن شده‌اند.
خواهدم امروز از هر روز نیکوتر گذشت
زان که من نظاره رویت شگون دانسته‌ام
هوش مصنوعی: امروز را می‌خواهم بهتر از هر روز دیگر بگذرانم، زیرا وجود تو را نشانه‌ی خوببختی می‌دانم.
خاطرت هردم به سویی می‌کشد بی‌اختیار
در سرت ای گل هوایی هست، چون دانسته‌ام
هوش مصنوعی: ذهن من همیشه به جایی می‌بردت بدون اینکه خودم بخواهم. ای گل، در دل من یک حس و حال خاص وجود دارد، که حالا به آن پی برده‌ام.
سوزدم هر بی‌وفا بهر نگاهی هر زمان
ای فغانی قدر آن دلجو کنون دانسته‌ام
هوش مصنوعی: هر بی‌وفایی که برای یک نگاهش آتش به جانم زد، به خاطر فغان و ناله‌ام، حالا فهمیده‌ام که قدر آن دلجو را باید دانست.