گنجور

شمارهٔ ۴۱۳

متاب آن رخ ز من یک دم که در کوی تو می‌آیم
که من آنجا برای دیدن روی تو می‌آیم
دل از اندیشهٔ اغیار باز آورده در آن کو
برای سجدهٔ محراب ابروی تو می‌آیم
تو هردم می‌کنی صد جور و من از بهر یک دیدن
ز مردم می‌کشم صد طعنه و سوی تو می‌آیم
برد خوی توام هردم به راهی و من مسکین
ز بس شوقی که دارم از پی خوی تو می‌آیم
مبر حسرت به من ای آنکه از بزمش روی کشته
که من هم چون فغانی زود پهلوی تو می‌آیم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

متاب آن رخ ز من یک دم که در کوی تو می‌آیم
که من آنجا برای دیدن روی تو می‌آیم
هوش مصنوعی: لطفاً آن چهره‌ی زیبا را از من دور نکن، حتی برای یک لحظه، چرا که من به خاطر دیدن تو به اینجا می‌آیم.
دل از اندیشهٔ اغیار باز آورده در آن کو
برای سجدهٔ محراب ابروی تو می‌آیم
هوش مصنوعی: دلم را از فکر دیگران بی‌نیاز کرده‌ام، حالا برای سجده کردن در محراب ابروی تو به آنجا می‌آیم.
تو هردم می‌کنی صد جور و من از بهر یک دیدن
ز مردم می‌کشم صد طعنه و سوی تو می‌آیم
هوش مصنوعی: تو هر روز رفتارهای گوناگونی داری و من برای یک بار دیدن تو، از مردم شنونده‌ی هزاران سرزنش می‌شوم و باز به سمت تو می‌آیم.
برد خوی توام هردم به راهی و من مسکین
ز بس شوقی که دارم از پی خوی تو می‌آیم
هوش مصنوعی: هر لحظه من به دلیلی دنبال تو می‌آیم، در حالی که تو در حال رفتن به راه‌های خودت هستی. من در این مسیر، مثل یک نفر نیازمند و بی‌نوا، با تمام اشتیاقم به دنبال تو هستم.
مبر حسرت به من ای آنکه از بزمش روی کشته
که من هم چون فغانی زود پهلوی تو می‌آیم
هوش مصنوعی: ای کسی که از مهمانی‌ات روی برگردانده‌ای، حسرت نخور، زیرا من هم مانند فغانی به زودی به کنارت می‌آیم.