گنجور

شمارهٔ ۴۱۲

شب آن بدمهر را با غیر چون یکرنگ می‌دیدم
به بخت خود دل بدروز را در جنگ می‌دیدم
به ظاهر می‌نمود آن بی‌وفا دلگرمیی با من
ولی در باطنش دل سخت‌تر از سنگ می‌دیدم
به راهی با رقیبان دیدم آن بدمست را ناگه
نگفتم یک سخن با او محل چون تنگ می‌دیدم
مرا منشان به پهلوی رقیب ای شمع کز بزمت
نمی‌گشتم چنین محروم اگر این ننگ می‌دیدم
فغانی کز فغان یک دم نیاسودی چه شد یارب
که او را دوش در بزم تو بی‌آهنگ می‌دیدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب آن بدمهر را با غیر چون یکرنگ می‌دیدم
به بخت خود دل بدروز را در جنگ می‌دیدم
هوش مصنوعی: در شب، بی‌وفایی او را با دیگری به‌گونه‌ای می‌دیدم که گویی همه چیز یکسان است. به خاطر سرنوشتم، دل مضطربم را در چالش و درگیری می‌دیدم.
به ظاهر می‌نمود آن بی‌وفا دلگرمیی با من
ولی در باطنش دل سخت‌تر از سنگ می‌دیدم
هوش مصنوعی: ظاهراً آن بی‌وفا به من دلگرمی می‌داد، ولی در درونش احساسی سرد و سخت‌تر از سنگ داشتم.
به راهی با رقیبان دیدم آن بدمست را ناگه
نگفتم یک سخن با او محل چون تنگ می‌دیدم
هوش مصنوعی: در جایی که با رقبای خود در حال حرکت بودم، ناگهان آن فرد مست را دیدم. به دلیل اینکه وضعیت مناسبی نبود، نتوانستم حتی یک کلمه با او صحبت کنم.
مرا منشان به پهلوی رقیب ای شمع کز بزمت
نمی‌گشتم چنین محروم اگر این ننگ می‌دیدم
هوش مصنوعی: به من نگو که در کنار حریف باشم، ای چراغی که اگر به مهمانی‌ات می‌آمدم، این عذاب و ننگ را نمی‌دیدم.
فغانی کز فغان یک دم نیاسودی چه شد یارب
که او را دوش در بزم تو بی‌آهنگ می‌دیدم
هوش مصنوعی: فغانی تمام شب از درد و اندوه بی‌وقفه ناله می‌کرد، چه شد که ناگهان در مجالس تو او را بی‌سر و صدا دیدم؟