شمارهٔ ۴۱۱
امشب چراغ دل بحضور تو سوختم
جاوید زنده ام که ز نور تو سوختم
مشهور شهر گشتی و آتش بمن فتاد
طالع نگر که وقت ظهور تو سوختم
گاهی بدرد دشمن و گاهی بداغ دوست
عمری چنین بحکم ضرور تو سوختم
در غم تمام دردی و در عیش جمله سور
ای دل بداغ ماتم و سور تو سوختم
هستم در آتش تو همان می دهی زبان
ای بی وفا ز وعده ی دور تو سوختم
داری هزار داغ فغانی و زنده یی
خوش در وفای جان صبور تو سوختم
شمارهٔ ۴۱۰: خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالمشمارهٔ ۴۱۲: شب آن بدمهر را با غیر چون یکرنگ میدیدم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب چراغ دل بحضور تو سوختم
جاوید زنده ام که ز نور تو سوختم
هوش مصنوعی: امشب به خاطر حضور تو، عشق و شوق من به شدت روشن شد و هنوز هم زندهام زیرا از نور تو زندگی میکنم.
مشهور شهر گشتی و آتش بمن فتاد
طالع نگر که وقت ظهور تو سوختم
هوش مصنوعی: در شهر همه جا به شهرت رسیدی، و من در آتش عشق تو سوختم. به سرنوشت توجه کن که زمان ظهور تو، باعث شد به شدت داغ بشوم.
گاهی بدرد دشمن و گاهی بداغ دوست
عمری چنین بحکم ضرور تو سوختم
هوش مصنوعی: گاهی برای دشمنان به دردسر میخورم و گاهی به خاطر زخمهای دوستی، عمری را بر اساس ضرورت به آتش سوزاندهام.
در غم تمام دردی و در عیش جمله سور
ای دل بداغ ماتم و سور تو سوختم
هوش مصنوعی: در تمام غمها و دردهای زندگیام، در شادیها و جشنها، ای دل، من بین غم و شادی سوختم و به وجود تو آتش زدهام.
هستم در آتش تو همان می دهی زبان
ای بی وفا ز وعده ی دور تو سوختم
هوش مصنوعی: در آتش عشق تو در حال سوختن هستم، اما تو که بی وفایی، همچنان من را به وعدههای دور و درازت دلخوش میکنی.
داری هزار داغ فغانی و زنده یی
خوش در وفای جان صبور تو سوختم
هوش مصنوعی: تو با هزار غم و درد در دل خود زندگی میکنی و من به خاطر وفاداری و صبری که در وجود تو میبینم، به شدت رنج میبرم.