شمارهٔ ۴۰۷
چنین که پیش نظر صورت نکوی تو دارم
بهر طرف که کنم سجده روبروی تو دارم
ز دیدن دگرانم چه سود چون من حیران
نظر بصورت ایشان و دل بسوی تو دارم
صبا ز دست تو برگ گلی که سوی من آرد
درون پیرهنش مدتی ببوی تو دارم
نشسته اند حریفان ببزم عشق و من از غم
گرفته ساغر و با خویش گفتگوی تو دارم
درون سوخته و آه گرم و چهره ی شمعی
نشانه هاست که از داغ آرزوی تو دارم
ز گرد هستی موهوم شسته آینه ی دل
چو آب دیده ی خود رو بخاک کوی تو دارم
شب شراب اگر نیست ره ببزم تو این بس
که گوش دل چو فغانی به های و هوی و دارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین که پیش نظر صورت نکوی تو دارم
بهر طرف که کنم سجده روبروی تو دارم
هوش مصنوعی: به این شکل که من همیشه چهره زیبا و دلنشین تو را در نظر دارم، هر جا که بخواهم احترام بگذارم، به سمت تو مینگرم.
ز دیدن دگرانم چه سود چون من حیران
نظر بصورت ایشان و دل بسوی تو دارم
هوش مصنوعی: دیدن دیگران برای من فایدهای ندارد، زیرا من تنها به چهره آنها نگاه میکنم و دلباخته تو هستم.
صبا ز دست تو برگ گلی که سوی من آرد
درون پیرهنش مدتی ببوی تو دارم
هوش مصنوعی: بادی که از طرف تو میآید، گلی را به سوی من میآورد که در دل پیراهنش، بوی تو را برای مدتی استشمام میکنم.
نشسته اند حریفان ببزم عشق و من از غم
گرفته ساغر و با خویش گفتگوی تو دارم
هوش مصنوعی: حریفان در میکده مشغول شادی و عشق هستند، اما من از اندوهم مشغول نوشیدن هستم و در دل با تو صحبت میکنم.
درون سوخته و آه گرم و چهره ی شمعی
نشانه هاست که از داغ آرزوی تو دارم
هوش مصنوعی: درون من سوزی وجود دارد و از حرارت عشق تو در آتش امیدهایم، چهرهام مانند شمعی است که نشان از این حس میدهد.
ز گرد هستی موهوم شسته آینه ی دل
چو آب دیده ی خود رو بخاک کوی تو دارم
هوش مصنوعی: از دنیای فریبنده و ناپایدار شستهام، دلام را مانند آینهای پاک کردهام. همانطور که اشکهایم را در خاک کوی تو میریزم.
شب شراب اگر نیست ره ببزم تو این بس
که گوش دل چو فغانی به های و هوی و دارم
هوش مصنوعی: اگرچه در شب شراب خبری نیست و به جشن و خوشی نمیتوان رفت، اما همین که دل من با گوش خود صدای شاد و توانبخش را میشنود، برایم کافی است.