گنجور

شمارهٔ ۳۹۶

هر دم اندیشه ی ان شوخ ستمکاره کنم
صورت او بخیال آرم و نظاره کنم
بسکه خون جگرم می شود از دیده روان
زهره ام نیست که یاد دل آواره کنم
دلم از رشک رقیبان تو صد چاک شود
گرنه آهی کشم و پیرهنی پاره کنم
من کجا و گل نرگس اگرم دست دهد
گریه بر خون دل و زردی رخساره کنم
تا کی از بهر دوای صد پاره ی خویش
سر بزانو نهم و بیهده صد چاره کنم
خون شود همچو فغانی دلم آندم که بخود
یاد از همدمی آن بخت خونخواره کنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر دم اندیشه ی ان شوخ ستمکاره کنم
صورت او بخیال آرم و نظاره کنم
هوش مصنوعی: هر لحظه به فکر آن معشوق بازیگوش و ستمگر هستم. تصویر او را در خیال خود می‌آورم و به تماشای او می‌نشینم.
بسکه خون جگرم می شود از دیده روان
زهره ام نیست که یاد دل آواره کنم
هوش مصنوعی: بسیار گریه می‌کنم تا جگرم خونین می‌شود و به قدری غمگینم که حتی توانایی ندارم به یاد دل آشفته‌ام بیفتم.
دلم از رشک رقیبان تو صد چاک شود
گرنه آهی کشم و پیرهنی پاره کنم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر حسادت رقیبان تو بسیار می‌شکافد و آزرده می‌شود. اگر کاری از دستم برنیاید، تنها آهی می‌کشم و لباس خود را پاره می‌کنم.
من کجا و گل نرگس اگرم دست دهد
گریه بر خون دل و زردی رخساره کنم
هوش مصنوعی: من در مقایسه با گل نرگس چه جایگاهی دارم؟ اگر به من اجازه داده شود، با دل پر از درد و چهره‌ای زرد، اشک بریزم.
تا کی از بهر دوای صد پاره ی خویش
سر بزانو نهم و بیهده صد چاره کنم
هوش مصنوعی: تا کی باید برای درمان دردهای درونم به زانو بیفتم و بیهوده تلاش کنم؟
خون شود همچو فغانی دلم آندم که بخود
یاد از همدمی آن بخت خونخواره کنم
هوش مصنوعی: در زمانی که به یاد همراهی آن سرنوشت بدبخت می‌افتم، دلم مانند فغان به شدت می‌جهد و رنج می‌کشد.