گنجور

شمارهٔ ۳۹۳

ببزمت گر بپهلوی رقیبان جا نمی کردم
من دیوانه انجا این همه غوغا نمی کردم
ز مستی یک سخن گر با رقیبانت نمی گفتم
برای خویشتن صد درد دل پیدا نمی کردم
نهانی داشتم سوزی که می آورد در جوشم
ببزمت شمع من این بیخودی عمدا نمی کردم
شدم دیوانه از رشک رقیبان کاش با ایشان
نمی دیدم ترا و خویش را رسوا نمی کردم
ز خلق شهر اگر از مردمی می یافتم بویی
پی آهو چو مجنون روی در صحرا نمی کردم
بجان درماندم از سودای عشقت وه چه بوی خوش
که می مردم من درویش و این سودا نمی کردم
فغانی شب چنان سرگرم شمع روی او بودم
که گر می سوخت سرتاپای من پروا نمی کردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ببزمت گر بپهلوی رقیبان جا نمی کردم
من دیوانه انجا این همه غوغا نمی کردم
هوش مصنوعی: اگر به کنار رقبایم می‌رفتم، دیگر جا نمی‌گرفتم. من دیوانه‌وار در آنجا این همه جنجال نمی‌کردم.
ز مستی یک سخن گر با رقیبانت نمی گفتم
برای خویشتن صد درد دل پیدا نمی کردم
هوش مصنوعی: اگر از حالت مستی یک کلام درباره رقیبانم نمی‌گفتم، برای خودم هرگز این‌همه درد و دل پیدا نمی‌کردم.
نهانی داشتم سوزی که می آورد در جوشم
ببزمت شمع من این بیخودی عمدا نمی کردم
هوش مصنوعی: همواره در وجودم آتشی نهفته داشتم که باعث می‌شد در دلم شور و شوق بیفتد. اما به‌طور عمدی نمی‌خواستم تو را به یاد آن شمعی بیفتم که شعله‌ورم کرد.
شدم دیوانه از رشک رقیبان کاش با ایشان
نمی دیدم ترا و خویش را رسوا نمی کردم
هوش مصنوعی: من از حسادت به رقیبان دیوانه شدم. کاش هرگز تو را نمی‌دیدم و به خاطر تو آبرویم را نمی‌بردم.
ز خلق شهر اگر از مردمی می یافتم بویی
پی آهو چو مجنون روی در صحرا نمی کردم
هوش مصنوعی: اگر از مردم شهر، بویی از محبت و وفا می یافتم، مانند مجنون در دشت‌ها پرسه نمی زدم و تنها نمی ماندم.
بجان درماندم از سودای عشقت وه چه بوی خوش
که می مردم من درویش و این سودا نمی کردم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو در حال نابودی هستم و چه عطر خوشی دارد که من به خاطر تو می‌میرم؛ ولی من یک درویش هستم و هرگز به این عشق و آرزو دچار نمی‌شدم.
فغانی شب چنان سرگرم شمع روی او بودم
که گر می سوخت سرتاپای من پروا نمی کردم
هوش مصنوعی: در شب، چنان شیفته و درگیر زیبایی چهره او بودم که حتی اگر آتش می‌گرفت، اهمیتی به آن نمی‌دادم و نگران نمی‌شدم.