شمارهٔ ۳۹۰
مرا که دل نگذارد که بیتو آب خورم
مراد چیست که در وقت گل شراب خورم
بطالعی گه ندارم چه آرزوست مرا
که روز وصل می از جام آفتاب خورم
باین هوس که تو داری هوای صحبت من
بسی نشینم و خون از دل کباب خورم
من از نظاره خراب و دهد رقیب شراب
چو بی محل دهد این باده خون ناب خورم
ز دست غیر فغانی چرا خورم آبی
که چون رود بگلویم هزار تاب خورم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا که دل نگذارد که بیتو آب خورم
مراد چیست که در وقت گل شراب خورم
هوش مصنوعی: دل من آرام نمیگیرد و اجازه نمیدهد که از معشوق فاصله بگیرم. مراد چیست وقتی در لحظههای شادابی و زیبایی، همچون گل، سرمست و شاداب نمیشوم؟
بطالعی گه ندارم چه آرزوست مرا
که روز وصل می از جام آفتاب خورم
هوش مصنوعی: من بیهدف و بیسر و سامانم، اما آرزویی دارم که در روز وصال، از جام آفتاب بنوشم.
باین هوس که تو داری هوای صحبت من
بسی نشینم و خون از دل کباب خورم
هوش مصنوعی: با این آرزوی تو که تمایل به گفتوگو با من داری، ساعتها مینشینم و در دل خود غم و درد را تحمل میکنم.
من از نظاره خراب و دهد رقیب شراب
چو بی محل دهد این باده خون ناب خورم
هوش مصنوعی: من از دیدن و تماشای خمره خراب و بینظم دلخور هستم، اما اگر کسی به من شراب ناب و خوش طعم بدهد، با کمال میل آن را مینوشم، هرچند در جایی نامناسب باشد.
ز دست غیر فغانی چرا خورم آبی
که چون رود بگلویم هزار تاب خورم
هوش مصنوعی: چرا باید از دیگران رنج ببینم و غمگین شوم، در حالی که من مانند رودخانهای هستم که در دل خود هزاران احساست و بیتابی را حمل میکند؟