شمارهٔ ۳۸۷
بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام
یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام
چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار
زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام
نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق
چه توان کرد چنین هم خودش آموخته ام
نه ز خوابست دمی گر نگشایم دیده
بی رخ خوب تو از غیر نظر دوخته ام
در شب هجر مکش آه فغانی بسرم
که من دلشده از آتش خود سوخته ام
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام
یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام
هوش مصنوعی: در شبی که چراغ خوشحالی را روشن کردهام، به یاد شمع زیبایی تو افتادهام و در این فکر به آتش عشق تو سوختهام.
چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار
زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام
هوش مصنوعی: در نهایت، دل من به حالتی چون انار خواهد شد و از این همه قطرهی خونی که به خاطر غمت جمع کردهام، دردر میآید.
نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق
چه توان کرد چنین هم خودش آموخته ام
هوش مصنوعی: دل من بدون اندوه عشق نمیتواند زنده بماند، پس چه کاری از دستم برمیآید؟ همین وضعیت را خودم به خودم یاد دادهام.
نه ز خوابست دمی گر نگشایم دیده
بی رخ خوب تو از غیر نظر دوخته ام
هوش مصنوعی: اگر لحظهای چشمانم را باز نکنم، نه به خاطر خواب است، بلکه چون تنها به چهره زیبای تو فکر میکنم و نگاهام را از دیگران برداشتهام.
در شب هجر مکش آه فغانی بسرم
که من دلشده از آتش خود سوخته ام
هوش مصنوعی: در شب دوری، آه و ناله نکن، زیرا من به خاطر عشق و شوق، چنان دلم میسوزد که مثل آتش شدهام.