شمارهٔ ۳۸۴
همه شب دارم از دل بادهٔ نابی که من دانم
به گریه میکنم گلگشت مهتابی که من دانم
دل راحت طلب شد کامخواه و می ز هر ناکس
کشم خواری، پی مقصود نایابی که من دانم
همان هرجایی و بیگانهخو میبینمت چندان
که لفظ لعن میگویی ز هر بابی که من دانم
پی یک جرعه کز جام توام روزی شود یا نه
کشم از زهر چشم غیر تلخابی که من دانم
خوش آن بزمی که چون پروانه گرد شمع خود گردم
رقیب از رشک سوزد در تب و تابی که من دانم
به ترک سجدهٔ ظاهر مخوانم کافر ای منکر
که پنهان حالتی دارم به محرابی که من دانم
مدار ای بخت دیگر از فغانی چشم بیداری
که رفت آن مست غفلت در شکر خوابی که من دانم
شمارهٔ ۳۸۳: خوش آن حالت که در روی گلی نظاره میکردمشمارهٔ ۳۸۵: ز غم جان میدهم چون دلربای خود نمیبینم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه شب دارم از دل بادهٔ نابی که من دانم
به گریه میکنم گلگشت مهتابی که من دانم
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر یک شراب خاص که خودم میشناسم، با دل پر درد و اندوهی گریه میکنم. این احساس من در میان نور ماهی که به خوبی میشناسم، شکل میگیرد.
دل راحت طلب شد کامخواه و می ز هر ناکس
کشم خواری، پی مقصود نایابی که من دانم
هوش مصنوعی: دل خواهان آسایش است و میخواهد خوشبختی را به دست آورد، اما از دست افرادی که ارزش ندارند، رنج میکشد. در پی هدفی نادر و دشوار هستم که خودم به خوبی از آن آگاه هستم.
همان هرجایی و بیگانهخو میبینمت چندان
که لفظ لعن میگویی ز هر بابی که من دانم
هوش مصنوعی: تو را در هر مکانی میبینم و احساس میکنم که بیگانهای. چقدر تو را میبینم، حتی زمانی که از من بد میگویی و به من لعن میکنی.
پی یک جرعه کز جام توام روزی شود یا نه
کشم از زهر چشم غیر تلخابی که من دانم
هوش مصنوعی: به دنبال یک جرعه از جام تو هستم، نمیدانم که روزی به دست میآید یا نه، اما از زهر چشم دیگری آزار نمیبینم، چون خودم از آن آگاه هستم.
خوش آن بزمی که چون پروانه گرد شمع خود گردم
رقیب از رشک سوزد در تب و تابی که من دانم
هوش مصنوعی: خوشا آن جشنی که من مانند پروانه دور شمع آن بزم بچرخم، در حالی که رقیب از حسادت بسوزد و در شوق و اضطراب باشد، چیزی که من خود میدانم.
به ترک سجدهٔ ظاهر مخوانم کافر ای منکر
که پنهان حالتی دارم به محرابی که من دانم
هوش مصنوعی: من به کسی که فقط به چهره و ظاهر اکتفا میکند، نمیگویم که کافر است؛ زیرا من در درون خود حالتی دارم که فقط خودم از آن باخبرم و در جایی مانند محراب، به راز و نیاز میپردازم.
مدار ای بخت دیگر از فغانی چشم بیداری
که رفت آن مست غفلت در شکر خوابی که من دانم
هوش مصنوعی: ای بخت، دیگر مرا رها کن و از فغان و نالهام دوری کن، چون آن زمان که آن آدم غافل در خواب شیرین فرو رفته بود، من به خوبی میدانستم که چه بر سرش خواهد آمد.