شمارهٔ ۳۸۱
ز رشک همدمانش بس که جوشد هر نفس خونم
برند از انجمن هرشب چو شمع کشته بیرونم
اگر همسایهٔ خورشید گردد کوکب بختم
نخواهد در کنار بزم او ره داد گردونم
نسیم کوی لیلی ره چه داند جانب گلخن
خوش آن نکهت که میآرد صبا از خاک مجنونم
چنانم در گرفتاری که گر حالم کسی پرسد
نمیدانم که چونم تا بگویم در غمش چونم
ز خوبان داد میخواهم فغانی مهربانی کو
که سازد کاغذی پیراهن طومار افسونم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز رشک همدمانش بس که جوشد هر نفس خونم
برند از انجمن هرشب چو شمع کشته بیرونم
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت دوستانش، هر لحظه حس میکنم که خونم به جوش میآید و شبها مثل شمعی که خاموش میشود، از جمع دور میافتم.
اگر همسایهٔ خورشید گردد کوکب بختم
نخواهد در کنار بزم او ره داد گردونم
هوش مصنوعی: اگر همسایهٔ خورشید شوم، ستارهٔ سرنوشتم نخواهد توانست در کنار مهمانی او جایی پیدا کند.
نسیم کوی لیلی ره چه داند جانب گلخن
خوش آن نکهت که میآرد صبا از خاک مجنونم
هوش مصنوعی: نسیم کوی لیلی، اصولاً نمیداند که چگونه به گلخن خوشبو راه یابد. این عطر دلانگیز که صبا از سرزمین مجنون به ارمغان میآورد، از آنجا میگوید که حال من شاید مانند مجنون باشد.
چنانم در گرفتاری که گر حالم کسی پرسد
نمیدانم که چونم تا بگویم در غمش چونم
هوش مصنوعی: به شدت در دچارترین شرایط قرار دارم که اگر کسی از حالم بپرسد، نمیدانم چگونه پاسخ دهم تا بتوانم بگویم به خاطر دلتنگیاش چه وضعیتی دارم.
ز خوبان داد میخواهم فغانی مهربانی کو
که سازد کاغذی پیراهن طومار افسونم
هوش مصنوعی: از بین مردم خوب میخواهم که فریادی سر دهند. کجا هست آن مهربانی که برای من کاغذی مانند لباس بپیچد و جذابیتهای زندگیام را به تصویر بکشد؟