شمارهٔ ۳۷۰
دارم ز پسته ی تو بدل آتشین نمک
بستان که کس ندیده کبابی بدین نمک
دامن کشان و دست فشان می کنی خرام
می گیرد از غبار تو روی زمین نمک
گویا کسی که مرهم داغ دلم نهد
در دست تیغ دارد و در آستین نمک
شوری که من ز عشق تو دارم نداشت کس
زیرا که کس نداشت جوانی بدین نمک
گاهم بزهر چشم جگر می کنی کباب
گاهم به دیده می زنی از خشم و کین نمک
در گریه ی فراق، فغانی ز بخت شور
زد بر سواد دیده ی مردم نشین نمک
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دارم ز پسته ی تو بدل آتشین نمک
بستان که کس ندیده کبابی بدین نمک
هوش مصنوعی: من از پسته تو به طعمی داغ و آتشین دست یافتهام که هیچکس کبابی با این مزه و نمک را تجربه نکرده است.
دامن کشان و دست فشان می کنی خرام
می گیرد از غبار تو روی زمین نمک
هوش مصنوعی: با جلال و زیبایی قدم میزنی و دامن و دستت را به آرامی حرکت میدهی. زمین از حضور تو غبار آلود میشود، انگار که نمک روی آن پاشیده شده است.
گویا کسی که مرهم داغ دلم نهد
در دست تیغ دارد و در آستین نمک
هوش مصنوعی: به نظر میرسد کسی که میخواهد به قلب زخمخوردهام آرامش بدهد، در واقع خود آزارم میدهد و بر زخمهای من نمک میپاشد.
شوری که من ز عشق تو دارم نداشت کس
زیرا که کس نداشت جوانی بدین نمک
هوش مصنوعی: عشق و شور و شوقی که من به خاطر تو دارم، هیچکس دیگری چنین حالتی نداشته است، چرا که هیچکس جوانی را با اینقدر شور و ذوق تجربه نکرده است.
گاهم بزهر چشم جگر می کنی کباب
گاهم به دیده می زنی از خشم و کین نمک
هوش مصنوعی: گاه به خاطر کینه و خشم، چنان به من نگاه میکنی که مثل کباب آتش میزنم و گاه دیگر به خاطر زهر چشمت، جگرم را میسوزانی.
در گریه ی فراق، فغانی ز بخت شور
زد بر سواد دیده ی مردم نشین نمک
هوش مصنوعی: در هنگام گریه به خاطر جدایی، صدای بلندی از سرنوشت، بر روی چشمان مردم اهل شهر به طور غمانگیزی نمایان شد.