شمارهٔ ۳۵
وبال گشت گل باده بر پلاس مرا
که هرکه دید بدی گفت در لباس مرا
اساس قصر بهشتم چگونه راست شود؟
چو صرف میکدهها میشود اساس مرا
همینقدر که نمک بر جراحتم نزنند
بود ز مردم آسوده التماس مرا
هوای همنفسم بود چون ستم دیدم
کنون ز سایهٔ خود میشود هراس مرا
ز مزرع فلکم خوشهای نشد حاصل
چرا به سینه نباشد ز غصه داس مرا
شراب خورده و مستم، کجاست هشیاری؟
که در پناه خود آرد زشر ناس مرا
مکن به عقل فغانی قیاس چارهٔ من
چو در دل است تمنای بیقیاس مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وبال گشت گل باده بر پلاس مرا
که هرکه دید بدی گفت در لباس مرا
هوش مصنوعی: گل باده که روی پلاس من ریخته است، تبدیل به عیب و نقصی برای من شده است. کسانی که به من نگاه میکنند، با دیدن این حالت، دربارهی لباس من قضاوت بدی میکنند.
اساس قصر بهشتم چگونه راست شود؟
چو صرف میکدهها میشود اساس مرا
هوش مصنوعی: اساس قصر بهشت بر چه پایهای بنا میشود؟ وقتی که بنیاد وجود من بر مبنای نوشیدن شراب است.
همینقدر که نمک بر جراحتم نزنند
بود ز مردم آسوده التماس مرا
هوش مصنوعی: فقط کافی است که به زخم من نمک نزنند تا از مردم، بیدغدغه و راحت، درخواست کمک کنم.
هوای همنفسم بود چون ستم دیدم
کنون ز سایهٔ خود میشود هراس مرا
هوش مصنوعی: آنگونه که در کنارت بودم و احساس آرامش میکردم، حالا که در سختی و ظلم قرار گرفتهام، به شدت از سایهی خودم میترسم.
ز مزرع فلکم خوشهای نشد حاصل
چرا به سینه نباشد ز غصه داس مرا
هوش مصنوعی: چرا در زندگی من ثمری حاصل نمیشود، در حالی که دل پر از غصه و اندوه است و کمر هم در تلاش، همچون داسی که در مزرعه برای برداشت کار میکند.
شراب خورده و مستم، کجاست هشیاری؟
که در پناه خود آرد زشر ناس مرا
هوش مصنوعی: من شراب نوشیده و به حالت مستی درآمدهام، پس هشیاری و هوشیاری کجاست؟ که فقط در پناه خود میتواند مرا از بدیها حفظ کند.
مکن به عقل فغانی قیاس چارهٔ من
چو در دل است تمنای بیقیاس مرا
هوش مصنوعی: به فکر و اندیشهات تکیه نکن که راهی برای درک مشکل من پیدا کنی، زیرا آرزوی من در درون قلبم است و قابل اندازهگیری نیست.