شمارهٔ ۳۴
بد نمیآید هلاک دوستان خوب مرا
ذرهیی میل محابا نیست محبوب مرا
شرم رویش خلق را منع از تماشا میکند
کس ندیدهست و نبیند ماه محجوب مرا
ذرهوارم دل ربود از دست مهر آفتاب
عاقبت جایی کشد سررشته مجذوب مرا
دست بر تیغش زدم از من بهجان رنجید و رفت
با وجود آنکه میدانست مطلوب مرا
استخوانم طعمهٔ زاغ و زغن شد در فراق
آن مسیحا گو نظر کن صبر ایوب مرا
بیشتر شد از نسیم وصل آشوب دلم
بوی پیراهن بلا گردید یعقوب مرا
چون فغانی چند حرفی درد دل خواهم نوشت
گرچه او پروا نخواهد کرد مکتوب مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بد نمیآید هلاک دوستان خوب مرا
ذرهیی میل محابا نیست محبوب مرا
هوش مصنوعی: به نظر نمیرسد که هلاک شدن دوستان خوب من چیز بدی باشد، زیرا محبوب من حتی ذرهای هم از این موضوع نگران نیست.
شرم رویش خلق را منع از تماشا میکند
کس ندیدهست و نبیند ماه محجوب مرا
هوش مصنوعی: روی شرماگین او هیچکس را جرئت تماشا نمیدهد؛ کسی تاکنون او را ندیده و نخواهد دید، مانند ماهی مخفی که پشت ابر پنهان شده است.
ذرهوارم دل ربود از دست مهر آفتاب
عاقبت جایی کشد سررشته مجذوب مرا
هوش مصنوعی: من به اندازه یک ذره از عشق و گرمای آفتاب به شدت جذب شدهام و در نهایت به جایی خواهم رسید که این جذبه و پیوند عمیق مرا به سمت خودش میکشاند.
دست بر تیغش زدم از من بهجان رنجید و رفت
با وجود آنکه میدانست مطلوب مرا
هوش مصنوعی: من با دست خودم به تیغ او زدم، او از من دلگیر شد و رفت، با اینکه میدانست من او را میخواهم.
استخوانم طعمهٔ زاغ و زغن شد در فراق
آن مسیحا گو نظر کن صبر ایوب مرا
هوش مصنوعی: بدن من اکنون در اختیار پرندگان قرار گرفته و به عنوان غذا برای آنها شده است. این وضعیت به دلیل دوری و جدایی از آن شخص خاص است که مانند مصلح و نجاتدهندهای برای من میباشد. حالا به صبر و تحمل من، که شبیه صبر ایوب است، توجه کن.
بیشتر شد از نسیم وصل آشوب دلم
بوی پیراهن بلا گردید یعقوب مرا
هوش مصنوعی: احساس من به خاطر وصل شدن به معشوق، شدیدتر و آشفتهتر شده است. بوی پیراهن بلایی که یعقوب از آن رنج میبرد به سراغ من آمده است.
چون فغانی چند حرفی درد دل خواهم نوشت
گرچه او پروا نخواهد کرد مکتوب مرا
هوش مصنوعی: میخواهم چند کلمه از دلخوشیها و غمهای خود بنویسم، هرچند که او اهمیتی به نامهام نخواهد داد.