شمارهٔ ۳۳
آنکه به تیزی زبان نرم کند ادیب را
نیست گناه اگر کشد عاشق بی نصیب را
نالهٔ مرغ بوستان گریه کی آرد اینقدر
من که بهانه ساختم نغمهٔ عندلیب را
آب حیات کی شود روزی ناکسی چو من
من به هلاک خود خوشم غصه مده رقیب را
عشق چو پنجه زد به جان، تیغ رسد به استخوان
هست کشنده درد من، نیست گنه طبیب را
کی دل یوسف حزین یار شود به مصریان
بلکه وفای دیگران بند بود غریب را
بعد نماز چون بود وعده به طرف بوستان
دل چه تحمل آورد زمزمهٔ خطیب را
بزم وصال گرم شد خیز فغانی از میان
دانهٔ دل سپند کن جلوهگه حبیب را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه به تیزی زبان نرم کند ادیب را
نیست گناه اگر کشد عاشق بی نصیب را
هوش مصنوعی: کسی که با زبانی تند، اشخاص فاضل را تحت تاثیر قرار دهد، گناهی نکرده است، اگر عاشق بینصیب را به زحمت بیندازد.
نالهٔ مرغ بوستان گریه کی آرد اینقدر
من که بهانه ساختم نغمهٔ عندلیب را
هوش مصنوعی: مرغ بوستان با نالههایش نمیتواند برای گریه کردن، آنقدر دلشکسته باشد که من با همه بهانههایی که برایش درست کردهام، به آواز گلهای خوشبو پرداختهام.
آب حیات کی شود روزی ناکسی چو من
من به هلاک خود خوشم غصه مده رقیب را
هوش مصنوعی: زندگی بخش چه زمانی برای کسی مانند من به ثمر میرسد؟ من به سرنوشت خود راضیام، پس غصهی رقیب را نخور.
عشق چو پنجه زد به جان، تیغ رسد به استخوان
هست کشنده درد من، نیست گنه طبیب را
هوش مصنوعی: وقتی عشق به جان انسان حمله میکند، درد آن به حدی میرسد که به استخوان میزند. این درد به حدی کشنده است که تقصیر بر عهده پزشک نیست.
کی دل یوسف حزین یار شود به مصریان
بلکه وفای دیگران بند بود غریب را
هوش مصنوعی: کی دل یوسف حزین یار شود به مصریان بلکه وفای دیگران بند بود غریب را
این بیت به این معناست که دل یوسف هرگز برای یاران خود به مصر خوش نمیشود، زیرا وفای دیگران است که به دل غریبان آرامش میدهد. در واقع، این جمله به وفاداری و محبت اشاره دارد و نشاندهنده این است که انسان در غیاب یاران واقعی و صادق، نمیتواند به راحتی خوشحال باشد.
بعد نماز چون بود وعده به طرف بوستان
دل چه تحمل آورد زمزمهٔ خطیب را
هوش مصنوعی: بعد از نماز، وقتی که وعدههای خوش به سمت باغ دل مطرح میشود، چه صبری لازم است تا صحبتهای خطیب را شنید.
بزم وصال گرم شد خیز فغانی از میان
دانهٔ دل سپند کن جلوهگه حبیب را
هوش مصنوعی: در جشن دیدار، حال و هوای شادی و شوق ایجاد شده است، برخیز و بگذار صدای دلانگیزی از دل برآید، و آتش عشق را به خاطر محبوب، روشن کن.