شمارهٔ ۳۴۱
یا مرا کامی ده از لعل شرابآلود خویش
یا هلاکم کن به زهر چشم خوابآلود خویش
خندهٔ شیرین لبالب ساز با دشنام تلخ
از گدایان کم مکن لطف عتابآلود خویش
در چمن بند قبا بگشا و جیب غنچه را
نکهتی بخش از گریبان گلابآلود خویش
تا به کی ای سرو چمن گل در عرق داری نگاه
از حیا خوی کرده رخسار حجابآلود خویش
پیش آن لبها فغانی از سؤال بوسه مرد
زنده کن او را به دشنام جوابآلود خویش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا مرا کامی ده از لعل شرابآلود خویش
یا هلاکم کن به زهر چشم خوابآلود خویش
هوش مصنوعی: به من یا از زیبایی و لذتهای خود بهرهمندم کن، یا اینکه مرا با نگاه تلخ و خوابآلودت ویران کن.
خندهٔ شیرین لبالب ساز با دشنام تلخ
از گدایان کم مکن لطف عتابآلود خویش
هوش مصنوعی: با لبخند شیرینت فضای اطرافت را پر کن و نسبت به دشنامهای تلخ دیگران بیتفاوت نباش. لطف و مهربانیات را نسبت به افراد نیازمند کم نکن و با محبت و تأمل با آنها برخورد کن.
در چمن بند قبا بگشا و جیب غنچه را
نکهتی بخش از گریبان گلابآلود خویش
هوش مصنوعی: در میان چمنها، دامن لباس خود را باز کن و به غنچهها یک بوسه بده، زیرا آنها از دل شاداب تو بهرهمند خواهند شد.
تا به کی ای سرو چمن گل در عرق داری نگاه
از حیا خوی کرده رخسار حجابآلود خویش
هوش مصنوعی: تا کی ای سرو باغ، باید در عرق و شرمندگی به سر ببری و چهرهات را با حجاب پنهان کنی؟
پیش آن لبها فغانی از سؤال بوسه مرد
زنده کن او را به دشنام جوابآلود خویش
هوش مصنوعی: درباره آن لبها فریادی از نیاز برای بوسه برانگیخته کن و مرده را با دشنامی که خود داری، به زندگی برگردان.