شمارهٔ ۳۳۰
از جان من حکایت جانان من بپرس
غافل چه داند این سخن از جان من بپرس
هر قطره ی زبون نشود در شب چراغ
این ماجرا ز دیده ی گریان من بپرس
آن کس که دل به وعده ی وصلت نهاده است
گو این حکایت از دل بریان من بپرس
من خود ز یک دو کاسه ی اول شدم خراب
حال من ای رفیق ز مهمان من بپرس
برگیر جام و یاد هوادار خویش کن
بردار شمع و کلبه ی احزان من بپرس
خون منست آنکه توان ریخت بیگناه
خنجر چو برکشی در زندان من بپرس
گلگشت ماهتاب و می روشنت حلال
روزی عقوبت شب هجران من بپرس
منشین فغانی از طلب کعبه ی مراد
برخیز و راه کشور سلطان من بپرس
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از جان من حکایت جانان من بپرس
غافل چه داند این سخن از جان من بپرس
هوش مصنوعی: از جان من دربارهی معشوقم سوال کن، چون کسی که غافل است نمیداند این حرفها به چه درد من میخورد.
هر قطره ی زبون نشود در شب چراغ
این ماجرا ز دیده ی گریان من بپرس
هوش مصنوعی: هر قطرهی اشکی که میریزد، مانند نوری در تاریکی شب، نمایانگر داستانی است. برای فهمیدن این داستان، میتوانی از چشمهای گریان من بپرسید.
آن کس که دل به وعده ی وصلت نهاده است
گو این حکایت از دل بریان من بپرس
هوش مصنوعی: آن کسی که دلش را به وعدهی دیدار تو سپرده است، میتواند از حال دل سوخته و سوزان من بپرسد.
من خود ز یک دو کاسه ی اول شدم خراب
حال من ای رفیق ز مهمان من بپرس
هوش مصنوعی: من خودم به خاطر یک یا دو لیوانی که نوشیدم به حال بدی افتادم، ای دوست، از میهمانی که داشتم بپرس چگونه حالم است.
برگیر جام و یاد هوادار خویش کن
بردار شمع و کلبه ی احزان من بپرس
هوش مصنوعی: گلابی را بردار و به یاد معشوق خود، شمع روشن کن و از کلبه غمهایم بپرس.
خون منست آنکه توان ریخت بیگناه
خنجر چو برکشی در زندان من بپرس
هوش مصنوعی: خون من نشانهگری بیگناهی است که وقتی خنجر را در زندان من میکشی، باید از من بپرسی.
گلگشت ماهتاب و می روشنت حلال
روزی عقوبت شب هجران من بپرس
هوش مصنوعی: خوشی و زیبایی ماه و نور می تو حلال و مایهی روزی من است، از عذاب و سختی شب جداییام بپرس.
منشین فغانی از طلب کعبه ی مراد
برخیز و راه کشور سلطان من بپرس
هوش مصنوعی: از نگرانی و جلب خواستههای خود دست بردار و به جای آن، راهی را پیدا کن که به دربار پادشاه من برسد.