شمارهٔ ۳۱
بسوی من نظر مهر نیست ماه مرا
هنوز آن غرورست کج کلاه مرا
هزار پاره ی الماس از گلم سر زد
اثر هنوز نه پیداست برق آه مرا
که برفشاند قبا بر من جراحت ناک
که گرد نافه چین ریخت تکیه گاه مرا
فرشته وار زپیش جنازه ام بگذر
بآب خضر بشو نامه ی سیاه مرا
سحرگه از جگر خسته خاست طوفانی
که راه خانه غلط گشت خضر راه مرا
لب تو نام من از لوح زندگانی برد
بهر بهانه قلم زد خط گناه مرا
چه ذره یی تو فغانی که لاف مهر زنی
برو که پایه بلند آمده ست ماه مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسوی من نظر مهر نیست ماه مرا
هنوز آن غرورست کج کلاه مرا
هوش مصنوعی: نگاه مهرآلودی به من نیست، اما هنوز آن خودبینی و افتخار از دست نرفته است که دلم را میسوزاند.
هزار پاره ی الماس از گلم سر زد
اثر هنوز نه پیداست برق آه مرا
هوش مصنوعی: هزار تکه الماس از گلی که من هستم جاری شد، اما هنوز نشانهای از آن دیده نمیشود، فقط درخشندگی آه من باقی مانده است.
که برفشاند قبا بر من جراحت ناک
که گرد نافه چین ریخت تکیه گاه مرا
هوش مصنوعی: برفی که بپوشاند این زخمهای من، شبیه به پارچهای است که بر روی جراحتهایم میگذارند، چون که زیبایی و لطافت موهایش، حمایت و آرامش را برای من به ارمغان میآورد.
فرشته وار زپیش جنازه ام بگذر
بآب خضر بشو نامه ی سیاه مرا
هوش مصنوعی: لطفاً از کنار جنازه من با آرامش عبور کن و به من بگو که به آب حیات دسترسی پیدا کردهام تا بتوانم نامهی تیرهام را تغییر دهم.
سحرگه از جگر خسته خاست طوفانی
که راه خانه غلط گشت خضر راه مرا
هوش مصنوعی: در صبح زود، از دل خسته و نگران برخاستم، طوفانی به پا شد که مسیری را که به خانهام میبرد، به اشتباه تغییر داد و نمیدانستم چگونه به مقصد برسم.
لب تو نام من از لوح زندگانی برد
بهر بهانه قلم زد خط گناه مرا
هوش مصنوعی: لب تو بهانهای شد تا نام مرا از دفتر زندگی پاک کند و به قلم خطای مرا بنویسد.
چه ذره یی تو فغانی که لاف مهر زنی
برو که پایه بلند آمده ست ماه مرا
هوش مصنوعی: تو چه قدرتی داری که در حال اعتراض هستی، در حالی که میگویی مهربانی میکنی؟ بدان که دلیلی بزرگتر از تو وجود دارد و آن ماه من است که بلندی و زیبایی آن به همه چیز سایه افکنده است.