گنجور

شمارهٔ ۲۴

عرضه مده بدور گل ساغر لاله گون مرا
کزمی و گل نمیرسد فایده جز جنون مرا
بود ببوی گلرخی میل دلم سوی چمن
خاصه که خود نسیم گل آمده رهنمون مرا
اهل صلاح را بکف ساغر شهد و شیر به
من که خراب و عاشقم باد حواله خون مرا
هر نفسم زنی بسر سنگ ملامت دگر
از همه ای پری مگر یافته یی زبون مرا
شد چو فغانیم بدن سوخته پلاس غم
چرخ کبود گو مده اطلس نیلگون مرا

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عرضه مده بدور گل ساغر لاله گون مرا
کزمی و گل نمیرسد فایده جز جنون مرا
هوش مصنوعی: به دور گل ساغر قرمز رنگ خود را به نمایش نگذار، چون مشروبات و گل به من نمی‌رسد و فایده‌ای جز دیوانگی برایم ندارد.
بود ببوی گلرخی میل دلم سوی چمن
خاصه که خود نسیم گل آمده رهنمون مرا
هوش مصنوعی: دلم به بوی گلرویی در چمن می‌رود، به ویژه اینکه نسیم گل خودش مرا به سمت آنجا هدایت می‌کند.
اهل صلاح را بکف ساغر شهد و شیر به
من که خراب و عاشقم باد حواله خون مرا
هوش مصنوعی: اهل تقوا و نیکوکاران را با دست خودشان جامی پر از عسل و شیر بدهید، اما از من که رسوا و عاشق هستم، خونم را تقدیم کنید.
هر نفسم زنی بسر سنگ ملامت دگر
از همه ای پری مگر یافته یی زبون مرا
هوش مصنوعی: هر زمانی که به من ایراد می‌گیری، انگار بر سنگی سخت می‌کوبی. اما آیا تو ای پری زیبا، چیزی غیر از حسرت و دردمند بودن من را پیدا کرده‌ای؟
شد چو فغانیم بدن سوخته پلاس غم
چرخ کبود گو مده اطلس نیلگون مرا
هوش مصنوعی: وقتی فریاد می‌زنم و بدنم از درد می‌سوزد، پوشم غم است. ای چرخ زمان، من را از این لباس آبی نیلگون محروم نکن.