شمارهٔ ۲۲
نظر بغیر نباشد اسیر بند ترا
بناز کس نکشد دل نیازمند ترا
شکر لبان همه دارند بر کلام تو گوش
چه لطف داد خدا لعل نوشخند ترا
مهی که از کف یوسف عنان حسن ربود
هزار بوسه دهد جلوه ی سمند ترا
نگاه بر کمر لعل و تاج زر نکنی
چه احتیاج بود همت بلند ترا
کنند دام رهم عاقلان کلاله ی حور
زهی جنون که گذارم خم کمند ترا
ترا رسد که لب از شیر شسته می نوشی
کسی بهانه نیارد گرفت قند ترا
پری باینهمه افسونگری نیارد تاب
که روز بزم بر آتش نهد سپند ترا
بوعده صبر نکردیم و تلخکام شدیم
بکش بناز که نشنیده ایم پند ترا
صبا زمجلس گرم تو داستانی گفت
که تن گداخت فغانی دردمند ترا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نظر بغیر نباشد اسیر بند ترا
بناز کس نکشد دل نیازمند ترا
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اگر کسی غیر از تو به تو نگاه نکند، هیچکس نمیتواند دل نیازمند تو را به خود جلب کند.
شکر لبان همه دارند بر کلام تو گوش
چه لطف داد خدا لعل نوشخند ترا
هوش مصنوعی: همهٔ کسانی که لبهای شیرینی دارند، وقتی کلام تو را میشنوند، به آن گوش میدهند. چه لطفی از سوی خداست که لبخند تو همچون لعل (مروارید) است.
مهی که از کف یوسف عنان حسن ربود
هزار بوسه دهد جلوه ی سمند ترا
هوش مصنوعی: مهی که از دست یوسف زیبایی را ربود، هزار بوسه میزند بر زیبایی تو که مانند سمند است.
نگاه بر کمر لعل و تاج زر نکنی
چه احتیاج بود همت بلند ترا
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی و زینتهای ظاهری مانند کمر طلایی و تاج زر نگاه نکنی، چه نیازی به تلاش و همت بلند تو وجود دارد؟
کنند دام رهم عاقلان کلاله ی حور
زهی جنون که گذارم خم کمند ترا
هوش مصنوعی: عاقلانی که به دام من میافتند، همانند بندهایی هستند که مرا به سمت زیباییها میکشند. چه دیوانگی است که من بخواهم از گذرگاه این دامها عبور کنم و به چنگالت بزنم.
ترا رسد که لب از شیر شسته می نوشی
کسی بهانه نیارد گرفت قند ترا
هوش مصنوعی: اگر تو شیرینزبانی و خوشصحبتی، دیگران نمیتوانند به تو ایرادی بگیرند و از شیرینی کلامت لذت میبرند.
پری باینهمه افسونگری نیارد تاب
که روز بزم بر آتش نهد سپند ترا
هوش مصنوعی: پری با تمام زیبایی و جاذبهاش نمیتواند این همه فریبندگی را تاب بیاورد، وقتی که در روز جشن و شادی، آتش انگیزهها و احساسات را شعلهور کند.
بوعده صبر نکردیم و تلخکام شدیم
بکش بناز که نشنیده ایم پند ترا
هوش مصنوعی: ما انتظار صبر را کشیدیم و به تلخی دچار شدیم. بکش و به زیبایی خود ببال که ما نصیحت تو را نشنیدهایم.
صبا زمجلس گرم تو داستانی گفت
که تن گداخت فغانی دردمند ترا
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی از مجلس گرم تو حکایتی برایم کرد که جانم به خاطر درد و رنج تو به شدت میسوزد.