شمارهٔ ۲۱
عشقت مدام خون جگر میدهد مرا
دردی نرفته درد دگر میدهد مرا
صدره بجستجوی تو کردم زخود سفر
غافل همان نشان بسفر میدهد مرا
داری جواب تلخ و من از غایت امید
خوش میکنم دهان که شکر میدهد مرا
در دل نشانده وعده ی وصلت نهال صبر
این نخل تازه تا چه ثمر میدهد مرا
با آفتاب همنفسم لیک آتشست
آبی که از پیاله ی زر میدهد مرا
پروا نمیکنی و بهر کس که دل دهم
چون بیندم بداغ تو سر میدهد مرا
این آه سوزناک فغانی زمان زمان
از روزگار رفته خبر میدهد مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشقت مدام خون جگر میدهد مرا
دردی نرفته درد دگر میدهد مرا
هوش مصنوعی: عشق تو همیشه باعث رنج و عذابی برای من میشود، و دردی که هنوز درمان نشده، درد جدیدی به من میدهد.
صدره بجستجوی تو کردم زخود سفر
غافل همان نشان بسفر میدهد مرا
هوش مصنوعی: من از خودم برای یافتن تو سفر کردم، غافل از اینکه همان نشانهها مرا به سفر میبرند.
داری جواب تلخ و من از غایت امید
خوش میکنم دهان که شکر میدهد مرا
هوش مصنوعی: تو صحبتهای تلخی داری، اما من از شدت امیدی که دارم، دهانم را به شکرگذاری باز میکنم.
در دل نشانده وعده ی وصلت نهال صبر
این نخل تازه تا چه ثمر میدهد مرا
هوش مصنوعی: در دل، امید و وعده ای از پیوند و ملاقات را قرار داده ام و مانند یک نخل تازه، صبر و استقامتی در خود پرورش می دهم تا ببینیم که این صبر، چه نتایج و ثمراتی برای من به ارمغان می آورد.
با آفتاب همنفسم لیک آتشست
آبی که از پیاله ی زر میدهد مرا
هوش مصنوعی: من با خورشید همنوا هستم، اما آبی که در پیاله طلایی به من میدهند، آتشین است.
پروا نمیکنی و بهر کس که دل دهم
چون بیندم بداغ تو سر میدهد مرا
هوش مصنوعی: تو هیچ اهمیتی به دیگران نمیدهی و وقتی کسی که به او دل میدهم تو را میبیند، از روی داغ من به من عشق میورزد.
این آه سوزناک فغانی زمان زمان
از روزگار رفته خبر میدهد مرا
هوش مصنوعی: این نالهی عمیق و دلسوز من از گذشتهها، نشانهای از روزگاری است که گذشته و داستان آن را به من یادآوری میکند.