گنجور

شمارهٔ ۲۰۴

بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید
خروش عشق ز درویش و پادشاه برآید
چو طالعست ببینندگان ستاره ی روشن
بآفتاب رود همره و بماه برآید
چو خط و خال تو چند از برای سوختن من
یکی غنیم شود دیگری گواه برآید
گناه کرده ی عشقم چنان رسان بقصاصم
که دوست گرید و از جان دشمن آه برآید
نهال بی ثمر خود به گریه سبز چه دارم
بسوزم وز گلم لاله ی سیاه برآید
ز حد گذشت ملامت حذر ز شعله ی آهی
که روز داد ز دلهای دادخواه برآید
غم و ندامت و حسرت بجان زنند شبیخون
چسان فغانی تنها به این سپاه برآید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید
خروش عشق ز درویش و پادشاه برآید
هوش مصنوعی: وقتی آن جوان زیبا با کلاهی کج بر فراز زیبایی خود ظاهر می‌شود، صدای عشق از دل درویش و پادشاه به یک صورت بلند می‌شود.
چو طالعست ببینندگان ستاره ی روشن
بآفتاب رود همره و بماه برآید
هوش مصنوعی: وقتی ستاره‌ای روشن در آسمان دیده می‌شود، مانند خورشید به سمت آن حرکت می‌کند و همچنان که ماه نیز از آن برمی‌آید.
چو خط و خال تو چند از برای سوختن من
یکی غنیم شود دیگری گواه برآید
هوش مصنوعی: وقتی که نقش و نگار تو باعث آتش شوق من می‌شود، یکی از آنها برای من نفع می‌برد و دیگری گواهی بر عشق من می‌شود.
گناه کرده ی عشقم چنان رسان بقصاصم
که دوست گرید و از جان دشمن آه برآید
هوش مصنوعی: عاشق، گناه کرده‌ام و حالا با وضعی چنان شدید مواجه شده‌ام که حتی دوستم به خاطر من اشک می‌ریزد و دشمنم هم از دلش آهی برمی‌آورد.
نهال بی ثمر خود به گریه سبز چه دارم
بسوزم وز گلم لاله ی سیاه برآید
هوش مصنوعی: من از درد و رنج بی فایده‌ای که دارم به شدت ناراحتم و دلم می‌خواهد بسوزم، اما این ناراحتی به بار نخواهد آورد و فقط گلی سیاه و غمگین از آن رشد خواهد کرد.
ز حد گذشت ملامت حذر ز شعله ی آهی
که روز داد ز دلهای دادخواه برآید
هوش مصنوعی: شخص نباید از ملامت و سرزنش دیگران بترسد، زیرا احساسات عمیق و ناله‌های دل‌سوز کسانی که خواهان عدالت هستند، می‌تواند به طور ناگهانی و با شدت بروز کند.
غم و ندامت و حسرت بجان زنند شبیخون
چسان فغانی تنها به این سپاه برآید
هوش مصنوعی: غم و ندامت و حسرت مانند یک حمله شبانه به جان آدمی می‌زنند و با این حال، چگونه می‌تواند یک فغان‌زن تنها در برابر این سپاه ایستادگی کند؟