گنجور

شمارهٔ ۲۰۱

رفتی و چشم روشنم از اشک حرمان تیره شد
در دل چراغی داشتم آن هم به هجران تیره شد
بس تیره و افسرده ام در آتشم افگن شبی
داغ تو باشد شمع من باری اگر جان تیره شد
دیگر چه گل چیند کسی از گریه ی شبهای من
کز دیده ی آلوده ام سیلاب مژگان تیره شد
می سوزم و آگه نیم کز چیست در جان آتشم
بر من چه تابد چون دلم از داغ پنهان تیره شد
فالی که بر خود می زدم افتاد بر عکس مراد
وه کز خیال باطلم طبع پریشان تیره شد
آلوده نتوان کرد لب بهر حیات جاودان
آیینهٔ اسکندری از آب حیوان تیره شد
سوزد فغانی ته بته پیش تو از شرم گنه
هم در خور آتش بود دل چون ز عصیان تیره شد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتی و چشم روشنم از اشک حرمان تیره شد
در دل چراغی داشتم آن هم به هجران تیره شد
هوش مصنوعی: تو که رفتی، چشمان روشنم از اشک‌ های غم و اندوه تاریک شد. در دل من چراغی بود، اما آن نیز به خاطر جدایی خاموش و تاریک گردید.
بس تیره و افسرده ام در آتشم افگن شبی
داغ تو باشد شمع من باری اگر جان تیره شد
هوش مصنوعی: من در حالی سرد و غمگین هستم، که در آتش درون خود می‌سوزم. اگر شبی داغ بگذرد، وجودم مانند شمعی است که در آن، جانم به تیرگی گراییده است.
دیگر چه گل چیند کسی از گریه ی شبهای من
کز دیده ی آلوده ام سیلاب مژگان تیره شد
هوش مصنوعی: هیچ کس دیگر از حال و روز دلbroken من که در شب‌های پرگریه‌ام به اندازه‌ای اشک ریخته‌ام که چشمانم را سیاه کرده‌اند، چیزی برداشت نمی‌کند.
می سوزم و آگه نیم کز چیست در جان آتشم
بر من چه تابد چون دلم از داغ پنهان تیره شد
هوش مصنوعی: من می‌سوزم و نمی‌دانم این آتش در وجودم از کجا ناشی می‌شود. بر من چه می‌گذرد در حالی که دل من از غم پنهانی تیره و تار شده است.
فالی که بر خود می زدم افتاد بر عکس مراد
وه کز خیال باطلم طبع پریشان تیره شد
هوش مصنوعی: دست به عملی زدم تا آینده‌ام را پیش‌بینی کنم، اما نتیجه با خواسته‌ام کاملاً متفاوت بود. این باعث شد که افکار بی‌اساس و نادرست من، ذهنم را آشفته و غمگین کند.
آلوده نتوان کرد لب بهر حیات جاودان
آیینهٔ اسکندری از آب حیوان تیره شد
هوش مصنوعی: لب زدن از زندگی جاودانه را نمی‌توان آلوده کرد، چرا که آئینه‌ای شفاف و روشن، مانند آئینه اسکندر، با آب حیات، دیگر تیره و کدر نخواهد شد.
سوزد فغانی ته بته پیش تو از شرم گنه
هم در خور آتش بود دل چون ز عصیان تیره شد
هوش مصنوعی: شعری از غم و شرمندگی بر اثر گناه است. در این شعر، فریاد دل در پیش روی تو به جای شرم و عذاب، خود را در آتش حسرت می‌سوزاند، زیرا دل به خاطر گناهانش تاریک و بی‌نور شده است.