گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

امروز اگر می بمن آن لب نرساند
پیداست که مخمور تو تا شب نرساند
نظاره ی جولان توام کی برد از هوش
گر این طرفت بازی مرکب نرساند
بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم
دستی بچنان عارض و غبغب نرساند
فریاد من از وعده خلافیست کز آن لب
هر بوسه که گوید به من اغلب نرساند
برخاست شراری ز دل گرم فغانی
آزار بگلبرگ تو یا رب نرساند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز اگر می بمن آن لب نرساند
پیداست که مخمور تو تا شب نرساند
هوش مصنوعی: اگر امروز رازی را با من در میان نگذارد، مشخص است که تا شب نمی‌تواند از حال و هوای مستی‌اش بیرون بیاید.
نظاره ی جولان توام کی برد از هوش
گر این طرفت بازی مرکب نرساند
هوش مصنوعی: من مجذوب تماشای جلوه‌های تو هستم، اما اگر این سمت، بازی پیچیده‌ای را به راه بیاورد، ممکن است هوش را از من بگیرد.
بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم
دستی بچنان عارض و غبغب نرساند
هوش مصنوعی: بیچاره کسی که دلش احساس درد می‌کند و از ترس نمی‌تواند به کسی درخواست کمک کند یا نزدیکی کند.
فریاد من از وعده خلافیست کز آن لب
هر بوسه که گوید به من اغلب نرساند
هوش مصنوعی: صدای من از ناراحتی به خاطر وعده‌هایی است که برآورده نمی‌شوند، زیرا لبان کسی که همیشه به من می‌گوید "دوستت دارم" همواره برای من به آن چیزی که وعده داده‌اند نمی‌رسد.
برخاست شراری ز دل گرم فغانی
آزار بگلبرگ تو یا رب نرساند
هوش مصنوعی: یک شعله‌ای از دل پرشور من برخواست که به گلبرگ تو آسیب نرساند. ای کاش!